بنویسیدکه اشعارمن از سوز دل است

بنویسید؛که اشعارمن از سوز دل است...
بنویسید؛که دنیای من از خشت و گل است

بنویسید؛که با عدل خدا مساله داشت...
بنویسید؛که از خلقت خود هم گله داشت...

بنویسید؛که در بی کسی اش سوخت پرش
بنویسید؛غمی بود به چشمان ترش...

بنویسید؛دلش مثل دل شیشه شکست
آن زمانی که دلی بر دل رویا ها بست

بنویسید؛دمادم دل او ابری بود
بنویسید؛که اسطوره بی صبری بود...
دیدگاه ها (۱)

صحت الله واکبر یمتی ارتاحرد الحزن بصوت وصاح ایـس

الوجعِ لا یَحتاج حدیث طِویلَ .. أحیاناً تکونَ نبرة الصوتِ نص...

چقدر خاطره‌ی ناتمام دارم من...که اسم تک تکشان حکمت است و تقد...

در سرم هست که همسایه ی دریا باشمدل به دریا بزنم یک قزل آلا ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط