روزی روزگاری یه دختر نابینا بود که یه دوس پسر داشت
روزی روزگاری یه دختر نابینا بود که یه دوس پسر داشت
دوس پسرشو خیلی دوست داشتو همیشه بهش میگفت اگه دوتا چشم داشتم همیشه پیشت میموندم
چن وقت بعد یکی به دختره چشماشو اهدا کردو دختره بینا شدو دید که دوس پسرش کوره
بهش گفت دیگه نمیخوام ببینمت
پسره یه لبخند تلخ زدو گفت : #مواظب #چشمای#من#باش
دوس پسرشو خیلی دوست داشتو همیشه بهش میگفت اگه دوتا چشم داشتم همیشه پیشت میموندم
چن وقت بعد یکی به دختره چشماشو اهدا کردو دختره بینا شدو دید که دوس پسرش کوره
بهش گفت دیگه نمیخوام ببینمت
پسره یه لبخند تلخ زدو گفت : #مواظب #چشمای#من#باش
۵.۰k
۱۵ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.