سناریو درخواستی:
سناریو درخواستی:
چطور پارتنری هستن؟
کیم تهیونگ : رمانتیک کلاسیک. اون خیلی بهت اهمیت میده و حواسش بهت هست. با هم ست میکنید و لباس های کلاسیک میپوشید. اون دارلینگ صدات میکنه و تو هم لپات گل میندازه و حسابی کیوت میشی، اونم گونه های سرخت رو میبوسه و موهات رو بهم میریزه و بهت میگه که چقدر عاشقته. موقع فیلم دیدن با چهره تاتاییش مواجه میشی و سفت بغلش میکنی و توی بغل هم فیلم تماشا می کنید. مسافرت زیاد میرید و اون چون عکاسی دوست داره توی حافظه دوربینش پر از عکسای توعه. برای سالگرد اشنایی تون به پاریس میرید و توی یکی از رستوران های معروفش شام میخورید. شب ها مثل عروسک بغلی، بغلت میکنه و پاهات رو بین پاهاش قرار میده و کاملا توی بغلش فرو میری. معمولا تو بیشتر حسودی میکنی و وقتی قهر میکنید از عمد کیوت میشی تا اون طاقت نیاره و پیش قدم بشه تا زود تر اشتی کنید. وقتی برای بوسه پیش قدم میشی باز هم سرخ میشی و اون مستطیلی بهت میخنده و تو براش ضعف میکنی و لپش رو میکشی. روز های تعطیل رو توی بغل هم میگذرونید ولی بیشتر با هم به پارک میرید و قدم میزنید. حسودی کنه بدبخت شدی چون دیگه کیوت و کلاسیک نیست بلکه با یک پسر بالغ هات و عصبانی رو به رو میشی و اتفاقات خوبی نمیوفته. وقتایی که بارون میاد توی بغل هم با یه لیوان هات چاکلت از صدای بارون لذت میبرید.
چطور پارتنری هستن؟
کیم تهیونگ : رمانتیک کلاسیک. اون خیلی بهت اهمیت میده و حواسش بهت هست. با هم ست میکنید و لباس های کلاسیک میپوشید. اون دارلینگ صدات میکنه و تو هم لپات گل میندازه و حسابی کیوت میشی، اونم گونه های سرخت رو میبوسه و موهات رو بهم میریزه و بهت میگه که چقدر عاشقته. موقع فیلم دیدن با چهره تاتاییش مواجه میشی و سفت بغلش میکنی و توی بغل هم فیلم تماشا می کنید. مسافرت زیاد میرید و اون چون عکاسی دوست داره توی حافظه دوربینش پر از عکسای توعه. برای سالگرد اشنایی تون به پاریس میرید و توی یکی از رستوران های معروفش شام میخورید. شب ها مثل عروسک بغلی، بغلت میکنه و پاهات رو بین پاهاش قرار میده و کاملا توی بغلش فرو میری. معمولا تو بیشتر حسودی میکنی و وقتی قهر میکنید از عمد کیوت میشی تا اون طاقت نیاره و پیش قدم بشه تا زود تر اشتی کنید. وقتی برای بوسه پیش قدم میشی باز هم سرخ میشی و اون مستطیلی بهت میخنده و تو براش ضعف میکنی و لپش رو میکشی. روز های تعطیل رو توی بغل هم میگذرونید ولی بیشتر با هم به پارک میرید و قدم میزنید. حسودی کنه بدبخت شدی چون دیگه کیوت و کلاسیک نیست بلکه با یک پسر بالغ هات و عصبانی رو به رو میشی و اتفاقات خوبی نمیوفته. وقتایی که بارون میاد توی بغل هم با یه لیوان هات چاکلت از صدای بارون لذت میبرید.
۶۱۷
۰۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.