★ تکپارتی ★(درخواستی)
★ تکپارتی ★(درخواستی)
وقتی بهت اعتراف میکنه تو به شوخی رد میکنه
( تام ریدل)
سال ششم سن: ۱۷/۵
- - - - - - -
با پانسی داشتین از کلاس اسنیپ میومدین که پانسی تا دراکو رو دید سریع خدافظی کردو رفت
توقع دیگه نداشتی میدونستی پانسی کشته مرده دراکوعه (غلطط کرده) همینجوری که به سمت
سالن عمومی اسلایترین میرفتی تام و دیدی که تکیه داده بود به دیوار و تا من رو دید اومد به سمتم
تام: منتظر ات بودم تا بیاد باید بهش میگفتم دوسش دارم و اون مال منه وقتی اومد رفتم به سمتش ات: وقتی دیدم تام داره میاد سمتم تعجب کردم کم پیش میومد باهاش حرف بزنم.. باهام کاری داری؟ تام: من باید یه چیزی بهت بگم.. یه قدم بهش نزدیکتر شدم. ات: دیدم تام اومدم نزدیکم یکم رفتم عقب که باز اومد جلو انقدر این بازی مسخره رو ادامه دادیم تا خوردم به دیوار....
میشه کارتو بگی؟ تام: میدونی شاید برات خنده دار عجیب باشه ولی تو یه چیزی داری که منو به سمتت میکشونه اول فکر میکردم اشتباه متوجه میشم اما با گذر زمان متوجه شدم تو بابقیه فرق میکنه چونه اتو گرفتم اوردم بالا.... تو دختر زیبایی هستی خیلی زیبا و من این فرصتو به تو میدم که دوست دخترم شی (لامصب ابراز علاقشم مغرورانست) ات: وقتی تام اون حرفا رو زد واقعا تعجب کردم تام ریدل مغرور و این حرفا؟؟ فکرای کثیفم به مغزم هجوم اورد
ات: عامم... چرا فکر میکنی من درخواستتو قبول میکنم
تام: با حرفی که ات زد تعجب کردم اما ضاهرمو حفظ کردم چطور میتونه منو رد کنه..... هعی متوجه نشدی ازت نظر نخواستم گفتم فرصت اینکه دوست دخترم باشی رو بهت ات: مثل اینکه توهم متوجه نشدی گفتم نه تام: چونه اتو از دوباره گرفتم و بهتره منو عصبانی نکنی ات من چیزی که بخوامو بدست چه انسان چه وسیله وتو هم الان مال منی ات: داشتم تازه حرفای تام و هضم میکردم که تام لباشو گذاش رو لبام و خشن بوسید....
- - - - - -
میدونم بد شد ببخشید🥺
اگه بدشده توی کامنتا بگین ماهزادها 🎀✨
وقتی بهت اعتراف میکنه تو به شوخی رد میکنه
( تام ریدل)
سال ششم سن: ۱۷/۵
- - - - - - -
با پانسی داشتین از کلاس اسنیپ میومدین که پانسی تا دراکو رو دید سریع خدافظی کردو رفت
توقع دیگه نداشتی میدونستی پانسی کشته مرده دراکوعه (غلطط کرده) همینجوری که به سمت
سالن عمومی اسلایترین میرفتی تام و دیدی که تکیه داده بود به دیوار و تا من رو دید اومد به سمتم
تام: منتظر ات بودم تا بیاد باید بهش میگفتم دوسش دارم و اون مال منه وقتی اومد رفتم به سمتش ات: وقتی دیدم تام داره میاد سمتم تعجب کردم کم پیش میومد باهاش حرف بزنم.. باهام کاری داری؟ تام: من باید یه چیزی بهت بگم.. یه قدم بهش نزدیکتر شدم. ات: دیدم تام اومدم نزدیکم یکم رفتم عقب که باز اومد جلو انقدر این بازی مسخره رو ادامه دادیم تا خوردم به دیوار....
میشه کارتو بگی؟ تام: میدونی شاید برات خنده دار عجیب باشه ولی تو یه چیزی داری که منو به سمتت میکشونه اول فکر میکردم اشتباه متوجه میشم اما با گذر زمان متوجه شدم تو بابقیه فرق میکنه چونه اتو گرفتم اوردم بالا.... تو دختر زیبایی هستی خیلی زیبا و من این فرصتو به تو میدم که دوست دخترم شی (لامصب ابراز علاقشم مغرورانست) ات: وقتی تام اون حرفا رو زد واقعا تعجب کردم تام ریدل مغرور و این حرفا؟؟ فکرای کثیفم به مغزم هجوم اورد
ات: عامم... چرا فکر میکنی من درخواستتو قبول میکنم
تام: با حرفی که ات زد تعجب کردم اما ضاهرمو حفظ کردم چطور میتونه منو رد کنه..... هعی متوجه نشدی ازت نظر نخواستم گفتم فرصت اینکه دوست دخترم باشی رو بهت ات: مثل اینکه توهم متوجه نشدی گفتم نه تام: چونه اتو از دوباره گرفتم و بهتره منو عصبانی نکنی ات من چیزی که بخوامو بدست چه انسان چه وسیله وتو هم الان مال منی ات: داشتم تازه حرفای تام و هضم میکردم که تام لباشو گذاش رو لبام و خشن بوسید....
- - - - - -
میدونم بد شد ببخشید🥺
اگه بدشده توی کامنتا بگین ماهزادها 🎀✨
۲۲۲
۲۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.