دل به دریا هرچه باداباد

.
دل به دریا هرچه باداباد
قایقم را به بادها دادم
ناگزیر از گریز ماندن
توی شیب مسیر افتادن
بادبان پاره عرشه بی سکان
قایقم رفت و قبل ساحل مرد
پیکرش داشت وقت جان کندن
روی گل ها تلو تلو میخورد
دستم از هرچه هست کوتاه است
از جهان قایقی به گل دارم
بشنو ای شاه گوش ماهی ها
دل اگر نیست درد و دل دارم...
دیدگاه ها (۱)

#می بینــی؟تابستان هم رفتارش عاشقانه است،فقط ادعا میکند گرم...

#روزی دو سه بار، هفته ای نهصد بار!ماهی سه هزار سال! سالی... ...

.یکی رد شد شبیه او ، پر از ابهام و تردیدم همین که دیدمش جا خ...

#آتش و آب و آبرو با هم.هر سه گشتند. در سفر. همراه.عهد کردند....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط