.
.
دل به دریا هرچه باداباد
قایقم را به بادها دادم
ناگزیر از گریز ماندن
توی شیب مسیر افتادن
بادبان پاره عرشه بی سکان
قایقم رفت و قبل ساحل مرد
پیکرش داشت وقت جان کندن
روی گل ها تلو تلو میخورد
دستم از هرچه هست کوتاه است
از جهان قایقی به گل دارم
بشنو ای شاه گوش ماهی ها
دل اگر نیست درد و دل دارم...
دل به دریا هرچه باداباد
قایقم را به بادها دادم
ناگزیر از گریز ماندن
توی شیب مسیر افتادن
بادبان پاره عرشه بی سکان
قایقم رفت و قبل ساحل مرد
پیکرش داشت وقت جان کندن
روی گل ها تلو تلو میخورد
دستم از هرچه هست کوتاه است
از جهان قایقی به گل دارم
بشنو ای شاه گوش ماهی ها
دل اگر نیست درد و دل دارم...
۱.۹k
۱۰ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.