و خاطرات ...نه مجالِ گریز میدهندنه رخصتِ خلوتیخاطرات روحِ تو را میدرنددر رخوتِ سردِ روز هایتچنان بارانی ات میکنندکه برگ ریزان سهم تو میشودخاطرات از تو و لحظههایت عبور میکنندمیدویو میدوندو نمیدانی کدامیک زنده تر است