چشمِ من گریان مکن ، یک روز چشمانِ تو هم
چشمِ من گریان مکن ، یک روز چشمانِ تو هم
جانِ من بر لب رساندی ، می رسد جانِ تو هم
ای که روزی آبروی باغ را دادی به باد
باد با خود می برد مویِ پریشانِ تو هم
تیر بر قلبم زدی ،خون از دوچشمانم چکید
می چکد این قطره ها از نوکِ مژگانِ تو هم
قلبِ من از بی وفایی های تو آتش گرفت
باید از آهم بسوزد دست و دامانِ تو هم
خواستم دستِ طلب گیرم به دامانت ، نشد
دستِ تقدیر ست و می گیرد گریبانِ تو هم
عمرِ من با آخرین بیتِ غزل پایان گرفت
مطمئنا میرسد یک روز پایانِ تو هم
جانِ من بر لب رساندی ، می رسد جانِ تو هم
ای که روزی آبروی باغ را دادی به باد
باد با خود می برد مویِ پریشانِ تو هم
تیر بر قلبم زدی ،خون از دوچشمانم چکید
می چکد این قطره ها از نوکِ مژگانِ تو هم
قلبِ من از بی وفایی های تو آتش گرفت
باید از آهم بسوزد دست و دامانِ تو هم
خواستم دستِ طلب گیرم به دامانت ، نشد
دستِ تقدیر ست و می گیرد گریبانِ تو هم
عمرِ من با آخرین بیتِ غزل پایان گرفت
مطمئنا میرسد یک روز پایانِ تو هم
۹.۵k
۱۸ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.