همه می دانند

همه می دانند؛
من سال هاست چشم به راه کسی
سرم به کار کلمات خودم گرم است...
تو را به اسم آب؛
تو را به روح روشن دریا؛
به دیدنم بیا !
مقابلم بنشین.
بگذار آفتاب از کنار چشمهای کهن سال من بگذرد...

من به یک نفر،
از فهم اعتماد محتاجم.
من از این همه نگفتن بی تو خسته ام!
خرابم !
ویرانم !

#سید_علی_صالحی
دیدگاه ها (۱)

اصلا بگذار این طور بگویمدرست است بی معرفت شده ام...اما این ر...

من آزمودم مدتی...بی تو ندارم لذتی...#مولوی

بارها و بارها؛کسی توی این دریاچه غرق شدهآدم ها اماهمچنان پشت...

شنیدم ماهی ها حافظشون خیلی کوتاهه، در حد چند ثانیه.ولی فیل ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط