ا.ت سرش رو باعجله شست و سشوار کشید لباسش رو پوشید و آماده
ا.ت سرش رو باعجله شست و سشوار کشید لباسش رو پوشید و آماده شد رفت سراغ میکاپ ش میکاپ لایتی کرد و تموم شد ا.ت آماده بود ولی زیپ لباسش
بالا نمیرفت میکاپر هم رفته بود و تنها راهش پسرا بودن از لای در نگاه کرد فقط نامجون آنجا بود
+هی هیسس
+نامجون نامی
_عه ا.ت تویی چقدر قشنگ شدی
+مرسی نامجون میای کمک من
_آره آره خب چکار کنم
+ببخشید من نمیتونم زیپم رو بالا بکشم
_اشکال نداره
راوی:بعد چند دقیقه زیپ ا.ت هم بسته شد حالا فقط یک چیز موند ا.ت جلوی آینه بود و نامجون پشت
سر ا.ت ا.ت تشکر کرد و لی نامجون موند و موهای ا.ت
رو عقب داد یک گردنبند که وسط آن رو یک پروانه گرفته بود به گردنش انداخت بعدش ا.ت رو به سمت خودش آورد و موهاش رو درست کرد و گفت که بریم
نامجون ویو
گردنبد خیلی برام با ارزش بود و مادر و عموم این رو میدونستن چون مادربزرگ پدرم
بهم داد و گفت که این رو به عروس آیندم بده این گردنبند رو خودش باسلیقه خودش خردیده بود اون هميشه
حواسش به نامجون بود
تمام ویو
رفتن داخل ماشین و حرکت کردن گاز دادن چون دیر بود و به موقع رسیدن اما نامجون در را قفل کرد و یک انگشتر آورد بیرون که خودش یک مردونه اش رو دستش کرده بود
_ا.ت دیدی یادمون رفت باید چیزی مشترک داشته باشیم
+وای نامجون این خیلی قشنگه
_خوشحالم خوشت آمد
+خب بریم
_بریم دیگه
م. ن:سلام به عروس ایندم چه خوشگل شدی امشب ا.ت
سلام پسرم تو هم خیلی خوشتیپ شدی
_مرسی مادر
+ام خیلی ممنونم خانم کیم
_بریم خدانگهدار مامی بیا عزیزم
+خدانگهدار آمدم
+نامجون؟
_هوم؟
+بریم کنار دخترا بشینیم
_بریم
(عکس دخترا و گردنبند و مدل مو ها و رنگشون رو میزارم)
بالا نمیرفت میکاپر هم رفته بود و تنها راهش پسرا بودن از لای در نگاه کرد فقط نامجون آنجا بود
+هی هیسس
+نامجون نامی
_عه ا.ت تویی چقدر قشنگ شدی
+مرسی نامجون میای کمک من
_آره آره خب چکار کنم
+ببخشید من نمیتونم زیپم رو بالا بکشم
_اشکال نداره
راوی:بعد چند دقیقه زیپ ا.ت هم بسته شد حالا فقط یک چیز موند ا.ت جلوی آینه بود و نامجون پشت
سر ا.ت ا.ت تشکر کرد و لی نامجون موند و موهای ا.ت
رو عقب داد یک گردنبند که وسط آن رو یک پروانه گرفته بود به گردنش انداخت بعدش ا.ت رو به سمت خودش آورد و موهاش رو درست کرد و گفت که بریم
نامجون ویو
گردنبد خیلی برام با ارزش بود و مادر و عموم این رو میدونستن چون مادربزرگ پدرم
بهم داد و گفت که این رو به عروس آیندم بده این گردنبند رو خودش باسلیقه خودش خردیده بود اون هميشه
حواسش به نامجون بود
تمام ویو
رفتن داخل ماشین و حرکت کردن گاز دادن چون دیر بود و به موقع رسیدن اما نامجون در را قفل کرد و یک انگشتر آورد بیرون که خودش یک مردونه اش رو دستش کرده بود
_ا.ت دیدی یادمون رفت باید چیزی مشترک داشته باشیم
+وای نامجون این خیلی قشنگه
_خوشحالم خوشت آمد
+خب بریم
_بریم دیگه
م. ن:سلام به عروس ایندم چه خوشگل شدی امشب ا.ت
سلام پسرم تو هم خیلی خوشتیپ شدی
_مرسی مادر
+ام خیلی ممنونم خانم کیم
_بریم خدانگهدار مامی بیا عزیزم
+خدانگهدار آمدم
+نامجون؟
_هوم؟
+بریم کنار دخترا بشینیم
_بریم
(عکس دخترا و گردنبند و مدل مو ها و رنگشون رو میزارم)
۱۲.۶k
۰۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.