صبح *
صبح *
ویو ا.ت
بانور خورشید بیدار شدم پایین بودم معلومه دیشب ترسیده بودم میخواستم برم که دستم محکم به چیزی
گیر کرد
برگشتم دست نامجون بود
آرام چشماش رو باز کرد صبح بخیر گفتم و رفتم سرويس کار های لازم رو
انجام دادم
دیدم نامجون وسایل رو جمع کرده باهم بیرون رفتیم
نامجون رفت سرويس و من رفتم بیرون همه خواب بودن
صبحانه درست کردم و برای همگی یک
عسل و آب گذاشتم لباسام رو
عوض کردم و موهام رو حالت دادم صبحانه رو چیدم و رفتم بیدارشدن کردم
امروز قرار بود بریم بیرون برای خرید جشن فردا جشن بود
پس واجب بود بریم صبحانه خوردیم ویکم
فیلم دیدیم و آماده شدیم ساعت 3 رفتیم تا ساعت 6 همه خریده بودن بجز منو و نامجون بچه
ها گرسنه بودن و من و نامجون رفتیم خرید بقیه هم رفتن خونه ولی بعد چند
دقیقه بچه ها رسیدن و رفتن دنبال لباس خیلی گشتن تا یک مغازه دیدن برای نامجون خریدن نامجون
خیلی جذاب شده بود ولی
وارد یک مغازه شدن و یک لباس دیدن و خیلی میدرخشید اون وسط نامجون به ا.ت نشونش داد و رفتن داخل مغازه و لباس رو با سایز مناسبی برای ا.ت آماده
کردند و رفت پوشید
عالی بود خریدن و سمت خونه حرکت کردن داخل خونه همه مشغول غذا بودن بچه ها همه غذا خوردن
فیلم دیدن دخترا برای فردا میکاپر گرفتند و بعدش پسرا خواب رفتن دخترا هم همینطور
ویو ا.ت
بانور خورشید بیدار شدم پایین بودم معلومه دیشب ترسیده بودم میخواستم برم که دستم محکم به چیزی
گیر کرد
برگشتم دست نامجون بود
آرام چشماش رو باز کرد صبح بخیر گفتم و رفتم سرويس کار های لازم رو
انجام دادم
دیدم نامجون وسایل رو جمع کرده باهم بیرون رفتیم
نامجون رفت سرويس و من رفتم بیرون همه خواب بودن
صبحانه درست کردم و برای همگی یک
عسل و آب گذاشتم لباسام رو
عوض کردم و موهام رو حالت دادم صبحانه رو چیدم و رفتم بیدارشدن کردم
امروز قرار بود بریم بیرون برای خرید جشن فردا جشن بود
پس واجب بود بریم صبحانه خوردیم ویکم
فیلم دیدیم و آماده شدیم ساعت 3 رفتیم تا ساعت 6 همه خریده بودن بجز منو و نامجون بچه
ها گرسنه بودن و من و نامجون رفتیم خرید بقیه هم رفتن خونه ولی بعد چند
دقیقه بچه ها رسیدن و رفتن دنبال لباس خیلی گشتن تا یک مغازه دیدن برای نامجون خریدن نامجون
خیلی جذاب شده بود ولی
وارد یک مغازه شدن و یک لباس دیدن و خیلی میدرخشید اون وسط نامجون به ا.ت نشونش داد و رفتن داخل مغازه و لباس رو با سایز مناسبی برای ا.ت آماده
کردند و رفت پوشید
عالی بود خریدن و سمت خونه حرکت کردن داخل خونه همه مشغول غذا بودن بچه ها همه غذا خوردن
فیلم دیدن دخترا برای فردا میکاپر گرفتند و بعدش پسرا خواب رفتن دخترا هم همینطور
۷.۲k
۳۰ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.