هم از سکوت گریزان هم از صدا بیزار

هم از سکوت گریزان، هم از صدا بیزار
چنین چرا دلتنگم؟ چنین چرا بیزار
.
زمین از آمدن برف تازه خشنود است
من از شلوغی بسیار رد پا بیزار
.
قدم زدم! ریه هایم شد از هوا لبریز
قدم زدم! ریه هایم شد از هوا بیزار
.
اگر چه می‌گذریم از کنار هم آرام
شما ز من متنفر، من از شما بیزار
.
به مسجد آمدم و نا امید برگشتم
دل از مشاهده‌ی تلخی ریا بیزار
.
صدای قاری و گلدسته‌های پژمرده
اذان مرده و دل‌های از خدا بیزار
.
به خانه‌ام بروم؟! خانه از سکوت پر است
سکوت می‌کند از زندگی مرا بیزار
.
تمام خانه سکوت و تمام شهر صداست!
از این سکوت گریزان، از آن صدا بیزار
.
#فاضل_نظری
#عاشقانه ...
دیدگاه ها (۱)

قسمت این بودکه از دفتر پرواز بلندبه من خستهبه جز چشم پریدن ن...

می کشتمت! وساطت ایمان اگر نبودپروای نان و پاس نمکدان اگر نبو...

انقدر زخم خورده م از همه کهدیگه جای شکایت و گله نیستمن یه عم...

هرگزت نیست بر احوال غریبان رحمیما غریبیم و تو بی‌رحم، غریب ا...

صحنه پارت دهم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط