عشقی که بهم دادی

★عشقی که بهم دادی★
پارت ۴۸....
_بذار ده دیقه همینجوری باشه.
جیمین بعد از اینکه یونگی محکم
تر بغلش کرد لبخند زد.
_لباستو بپوش .پایین منتظرتم.
یونگی موهاشو اروم بهم زد و نرم بوسیدش.
جیمین هنوز تو شوک بود .
سریع لباسشو پوشید و رفت پایین.
چانیول : قربان
_ نقشه شون چیه؟
چانیول شروع به تعریف کرد.
فلش بک
شیون : چیکار میخوای بکنی؟
تمین : ما جیمین رو میدزدیم .
تمین با پوزخند گفت.
شیون : فکر خوبیه
شیون هم مثل پسرش نیشخندی زد.
پایان
_واقعا ینی چی؟؟؟!!!
یونگی با داد گفت.
_البته اشکالی نداره بزار ببینیم چیکار میکنن.
یونگی یک دفعه با لبخند گفت و
چانیول متعجب از این تغییر مود سریع نگاهش بهش انداخت.
چانیول : رییس باید کسی رو برای مراقبت از جیمین بذاریم؟
_ نه بذار بدزدنش
یونگی با لحن ارومی گفت و چانیول با شوک نگاهش کرد.
چانیول : ولی چرا؟
چانیول با گیجی پرسید.
یونگی آهی کشید و نقشه اش رو توضیح داد.
چانیول : ولی ممکنه خطرناک باشه
_نگران نباش می دونم باید چیکار کنم
یه کاری کن زیردستای اونا بیان طرف ما. چانیول سری تکون داد.
خواست بره که یونگی بازوش رو گرفت.
_یه چیز دیگه !حواست بهشون باشه نمیخوام اسیبی به جیمین برسه
چانیول تعظیمی کرد و رفت.

ادامه دارد...
دیدگاه ها (۰)

#استوری_درخواستی

#استوری_درخواستی

★عشقی که بهم دادی★پارت ۴۷...._اووو بیبی من خجالتیهیونگی گونه...

★سختی★پارت ۴۰...عضلات شکل نگرفته بازو و کتفش هنوز هم درد میک...

پارت اول بخش دو

¹⁸پارت²my month

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط