ALove in the sunset
پارت ده
ویو مینهو
افتادم دنبالش واسا کجا قیبش زد ای شیبال با جیسونگ چیکار داشت بنظر نمیومد دوست باشه یعنی دوباره میره سراغش فک نکنم ولی دلم آروم نمیشه همه ام که خوابن یخورده اینجا میمونم مطمئن بشم دیگه نمیاد آه خوابم گرفته واقعا همون لحظه که نمیخوام بخوابم خوابم گرفته اهه حتما شوخی میکنی ولش میتونم یکم که بیدار بمونم یخورده که شد میرم تو اتاقم
.
.
از اتاق اجوما اومدم بیرون سمت اتاق رفتم که دیدم شاهزاده مینهو دم دره اتاق هان خوابیده اینجا چیکار میکنه کمی تکونش دادم
=ارباب ارباب
$چ. چی! کجاست؟
=کی کجاست؟ ارباب خواب دیدین چیزی نیس
$ها.. اها سورا تویی. اوهوم شاید
=حالا اینجا چرا خوابیدید
$داشتم دنبال دری که بسمت باغچه پشتی میره میگشتم کهههه.. خوابم برد آره یکدفعه خوابم برد
=عامم منظورتون باغچه اجوماست
$ا. اره
=خب میخواین فعلا بخوابین فردا شمارو به اونجا میبرم الان خسته اید
$هوم نمیخواد برو بخواب خودم میرم
=مطمئنید؟
$آره آره برو بخواب حتما خسته ای
=چشم
شاهزاده چرا انقد ترسیده بود حتما خواب بدی دید دره اتاق و باز کردم وقتی رفتم داخل با یدونه بچه گربه که تو خواب ناز بود و عروسک اشو بغل کرده بود مواجه شدم آخه تو به این کوچولووویی چجوری الفایی به بدنش یه نگاهی انداختم چرا انقد لاغر شده موقع غذا خوردنم هیچی نخورده بود این بچه که هیچوقت سیرمونی نداشت چرا امشب گفت سیرم ای خدا منو بکش هنوزم لباسش تو تنش لق میزنه لباسامو عوض کردم خواستم برم سمت تختم ولی دلم میخواست تو بغلش بخوابم اگه صب بیدارش بگه اینجا چیکار میکنی چی بگم ولش به این همون فردا فک میکنم به سمتش رفتم عروسکارو برداشتم رو تخت خودم خوابوندم امید وارم الان دیگه نزنتم
فلش بک
اهه این بازیه مسخره هر دفعه توش از اون بچه میبازم الان باید سمت اونم من تمیز کنم این عروسکارو چرا گذاشته زیر پتو دوتاشون و برداشتم روی میز مرتب کردم که در باز شد نائو اومد تو با دیدن عروسکارو اخمی کرد اومد سمتم محمک زد تو سرم
=اییییی چته
-این بیچاره هارو چرا گذاشتی اینجا تو وجدان نداری تو این سرما بیدارشون کردی گذاشتی شون رو میز سرد اینا بد خواب بشن یا سرما بخورن چیی هااا
=کیا و میگی
-اینارو *اشاره به عروسکا* بچه هامم
نائو عروسکارو گرفت برد روتخت خوابوند و روشون پتو گذاشت بعد با چشم غره ای به سمت میزش رفت
=تو دیوانه ای
پایان فلش بک
ویو مینهو
افتادم دنبالش واسا کجا قیبش زد ای شیبال با جیسونگ چیکار داشت بنظر نمیومد دوست باشه یعنی دوباره میره سراغش فک نکنم ولی دلم آروم نمیشه همه ام که خوابن یخورده اینجا میمونم مطمئن بشم دیگه نمیاد آه خوابم گرفته واقعا همون لحظه که نمیخوام بخوابم خوابم گرفته اهه حتما شوخی میکنی ولش میتونم یکم که بیدار بمونم یخورده که شد میرم تو اتاقم
.
.
از اتاق اجوما اومدم بیرون سمت اتاق رفتم که دیدم شاهزاده مینهو دم دره اتاق هان خوابیده اینجا چیکار میکنه کمی تکونش دادم
=ارباب ارباب
$چ. چی! کجاست؟
=کی کجاست؟ ارباب خواب دیدین چیزی نیس
$ها.. اها سورا تویی. اوهوم شاید
=حالا اینجا چرا خوابیدید
$داشتم دنبال دری که بسمت باغچه پشتی میره میگشتم کهههه.. خوابم برد آره یکدفعه خوابم برد
=عامم منظورتون باغچه اجوماست
$ا. اره
=خب میخواین فعلا بخوابین فردا شمارو به اونجا میبرم الان خسته اید
$هوم نمیخواد برو بخواب خودم میرم
=مطمئنید؟
$آره آره برو بخواب حتما خسته ای
=چشم
شاهزاده چرا انقد ترسیده بود حتما خواب بدی دید دره اتاق و باز کردم وقتی رفتم داخل با یدونه بچه گربه که تو خواب ناز بود و عروسک اشو بغل کرده بود مواجه شدم آخه تو به این کوچولووویی چجوری الفایی به بدنش یه نگاهی انداختم چرا انقد لاغر شده موقع غذا خوردنم هیچی نخورده بود این بچه که هیچوقت سیرمونی نداشت چرا امشب گفت سیرم ای خدا منو بکش هنوزم لباسش تو تنش لق میزنه لباسامو عوض کردم خواستم برم سمت تختم ولی دلم میخواست تو بغلش بخوابم اگه صب بیدارش بگه اینجا چیکار میکنی چی بگم ولش به این همون فردا فک میکنم به سمتش رفتم عروسکارو برداشتم رو تخت خودم خوابوندم امید وارم الان دیگه نزنتم
فلش بک
اهه این بازیه مسخره هر دفعه توش از اون بچه میبازم الان باید سمت اونم من تمیز کنم این عروسکارو چرا گذاشته زیر پتو دوتاشون و برداشتم روی میز مرتب کردم که در باز شد نائو اومد تو با دیدن عروسکارو اخمی کرد اومد سمتم محمک زد تو سرم
=اییییی چته
-این بیچاره هارو چرا گذاشتی اینجا تو وجدان نداری تو این سرما بیدارشون کردی گذاشتی شون رو میز سرد اینا بد خواب بشن یا سرما بخورن چیی هااا
=کیا و میگی
-اینارو *اشاره به عروسکا* بچه هامم
نائو عروسکارو گرفت برد روتخت خوابوند و روشون پتو گذاشت بعد با چشم غره ای به سمت میزش رفت
=تو دیوانه ای
پایان فلش بک
- ۱.۸k
- ۲۴ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط