ALove in the sunset

پارت هشت
ویو نائو
بسمت اتاق رفتم که تو راه سورا و دیدم داشت میرفت سمت اتاق اجوما یعنی قراره تو اتاق خدمتکاران بخوابه دیگه نمیتونیم تو یه اتاق باشیم اهه من چرا انقد بغض میکنم اصن مگه مهمه برم بخوابم
.
.
ویو سورا
وسایل اتاق شاهزاده مینهو رو مرتب کردم میخواستم سمت راهروی خدمتکارا برم که یچیز یادم اومد میرم از اجوما میپرسم پرسیدنش که عیب نداره. بسمت اتاق اجوما رفتم که ینفر از پشت زد بشونم
=یاااا هوف اجوما ترسوندیم
×کاری داشتی
=خب راستش آره چندتا سوال دارم
× خب بیا بریم داخل اتاق فک نکنم حرف چندان کوتاهی داشته 9باشی
=باش
ویو اتاق
=اجوماااا هنوز این نقاشیا رو داری
×آره هروقت نگاشون میکنم‌ سه تا بچه ی شر و شیطون و میبینم که سر اینکه کی نقاشیش قشنگتره دعوا میکنن
=اجوماااا ما انقدم دعوا نمی‌افتادیم
×کل بچگیتون یا باهم جر و بحث میکردین یا بخاطره جیسونگ بقيه رو کتک میزدین حالا بگذریم سوالت چی بود
=وسایلم..
×اها اونا، بعد رفتنت خواستیم جعمشون کنیم ولی نائو نذاشت گفت برمیگردی
=چرا بهشون نگفتی
×چون خودت نگفتی گفتم شاید نمیخوای که بدونن
=خبب اشکال نداره برم تو اتاق خودمون(اتاق  نائو و سورا مشترک بود)
×معلومه که نه اگرم شاهزاده مینهو باهاتون کاری داشت من بهش اتاق و نشون میدم
=ممنون اجوما
×خواهش میکنم حالا دیگه برو بخواب
=باش شبت بخیر
×شب توعم بخیر
=میگم اجومااا نائو رو دیددیییی وایی تو اون لباس انقده خوشگل وایی اجومااا اون چرا هرچی میپوشه بهش میاددد
×پس هنوز نتونستی فراموشش کنی
دیدگاه ها (۰)

ALove in the sunset

ALove in the sunset

ALove in the sunset

ALove in the sunset

ALove in the sunset

ALove in the sunset

پارت ۱۷ فیک مرز خون و عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط