آهای جناب لعنتی

آهای جناب لعنتی!
فکر نکن که خیلی بلدی دور شوی از من!
تو یا همان شما!
اینجایی...
روی گونه هایم!
همین حالا از چشمهایم چکیده ای
تر و تازه...!

#ناهید_سعادتیان

🍂
دیدگاه ها (۱)

گاهگاهی که دلم می‌گیردپیشِ خودم می‌گویمآن‌که جانم را سوختیاد...

دستم به بودنت نمی رسد.اما بگذار سر بسته از دلم برایت بگویمطو...

دل زنده می شود به امید وفای یار...#سعدی🍂

میدانی ؟نه که دلتنگت نشوم ، نه ...امّا من دلتنگی هایم را قای...

حالا آن‌جای شب است که کمی به تو فکر می‌کنم و درد به کتف چپم ...

تو رفته ای و حاصل تفریق تو از این شهر، چیزی شده که در باورت ...

{سنوار مقاومت..}

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط