بالاخره اون اردیبهشتی که ساز و دهل برداشته بودید و

بالاخره اون اردیبهشتی که ساز و دهل برداشته بودید و
باهاش دم از عشق و عاشقی و حال خوب میزدید تموم شد....

ولی واقعیت این بود که من تو این ماه از هر کی پرسیدم چطوری
گفت خرااااب
دارم فکر می کنم پارسالم همین بود پیرارسالم همین...

منتها یه چیزی باب شده بین ما که اسم بذاریم رو فصلا 
که مثلا پاییز غمگینه یا اردیبهشت فصل عاشقیه...

نه جووونم، حال خوب به فصل و ماه ربط نداره یه حس درونیه
فصل که کسی رو عاشق  نمی کنه!
این آدما هستن که می تونن تو ساکت ترین روز و ماه و فصل سال
از راه برسن و شاخه های لخت و شکننده احساست رو پر از جوونه کنن...

البته مراقب بادها و رگبارها باید بود
خیلی از جوونه های زیر پا له شده محصول همین باد و رگبار یهویی هستن...

امیدوارم خردادتون بدون باد و گردباد یهویی باشه...
31/2/95



دیدگاه ها (۱۵)

قسمت چهارم داستانعشق و غرورهیچ کدام از آنها نتوانستند شام بخ...

خدا را چه دیدی...شاید دوام آوردم ...هر تمام شدنی...که مرگ نی...

‌ چه انتظارعجیبیتو بین منتظران همعزیز من چه غریبیعجیبتر آن ک...

السلام علیک یا صاحب الزمانهمه هست ارزویم شرف لقای مهدیچه خوش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط