و خاطرات

و خاطرات ...
نه مجالِ گریز می دهند
نه رخصتِ خلوتی ،
خاطرات روحِ تو را می درند
در رخوتِ سردِ روزهایت
چنان بارانی ات می کنند
که برگ ریزان سهم تو می شود ،
خاطرات از تو و لحظه هایت عبور می کنند
می دوی
و می دوند ،
و نمی دانی کدام یک زنده تر است ...
دیدگاه ها (۱)

از پس نبردی سخت بازمی گردمبا چشمانی خسته که دنیا را دیده است...

هرچه بیشتر می‌گریزمبه تو نزدیکتر می‌شومهر چه رو برمی‌گردانمت...

برای داشتن یک زندگی زیبافرق نمی کنددر چه خانه ای زندگی می کن...

به آغوشم بڪشڪه من در آغوش تو به شاعرے رسيدم ، تو هوس شعرِ من...

🌹اعوذبالله من الشیطان رجیم🌺☘🌼بِسْمِ ألله ألرحْمنِ ألرَحيمْأل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط