جنون عشقت
جـنون عـشـقَت❤️🔥:)
#𝐏𝐚𝐫𝐭.1
#دنیا
خیلی استرس داشتم امروز اولین روز دانشگاهم بود هم خوشحال بودم و هم میترسیدم بخوام رفتاری نشون بدم که غیر عادی باشه
یعنی میشه مثل توی رمانا یه استاد خیلی خوشگل روم کراش بزنه که اسمش آرشام تهرانی باشه؟
خنده ای به افکار پوچم کردم و نگاهی به ساعت کردم
وای! پنج دقیقه دیگه اولین کلاسم شروع میشد و من هنوز نرفته بودم
با استرس از سر جام بلند شدم و سریع کفشام و پوشیدم اسنپ گرفتم
با دوباره نگاه کردن به ساعت استرسم دو برابر شد ۲ دقیقه دیگه کلاسم شروع میشه و اسنپ هنوز نرسیده
با صدای بوق ماشینی به خودم اومدم با دیدن ماشین فهمیدم اسنپم رسیده سریع سوار شدم
...
الان حدودا ۱۰ دقیقه از کلاسم گذشته و من تازه وارد دانشگاه شده بودم
در همون حین که داشتم به خودم بد و بیراه میگفتم با جسم سفتی برخورد کردم سرم رو بالا آوردم با دوتا تیله مشکی مواجه شدم
خواستم معذرت خواهی کنم که پسره با لحن بدی گفت:خانوم مگه کوری؟ خیلی حرصم گرفت و تصمیم گرفتم معذرت خواهی نکنم بدو بدو به سمت کلاس رفتم و در زدم و در رو باز کردم که دیدم استاد ایستاده و به من نگاه میکنه پرسید: ۱۵ دقیقه
#𝐏𝐚𝐫𝐭.1
#دنیا
خیلی استرس داشتم امروز اولین روز دانشگاهم بود هم خوشحال بودم و هم میترسیدم بخوام رفتاری نشون بدم که غیر عادی باشه
یعنی میشه مثل توی رمانا یه استاد خیلی خوشگل روم کراش بزنه که اسمش آرشام تهرانی باشه؟
خنده ای به افکار پوچم کردم و نگاهی به ساعت کردم
وای! پنج دقیقه دیگه اولین کلاسم شروع میشد و من هنوز نرفته بودم
با استرس از سر جام بلند شدم و سریع کفشام و پوشیدم اسنپ گرفتم
با دوباره نگاه کردن به ساعت استرسم دو برابر شد ۲ دقیقه دیگه کلاسم شروع میشه و اسنپ هنوز نرسیده
با صدای بوق ماشینی به خودم اومدم با دیدن ماشین فهمیدم اسنپم رسیده سریع سوار شدم
...
الان حدودا ۱۰ دقیقه از کلاسم گذشته و من تازه وارد دانشگاه شده بودم
در همون حین که داشتم به خودم بد و بیراه میگفتم با جسم سفتی برخورد کردم سرم رو بالا آوردم با دوتا تیله مشکی مواجه شدم
خواستم معذرت خواهی کنم که پسره با لحن بدی گفت:خانوم مگه کوری؟ خیلی حرصم گرفت و تصمیم گرفتم معذرت خواهی نکنم بدو بدو به سمت کلاس رفتم و در زدم و در رو باز کردم که دیدم استاد ایستاده و به من نگاه میکنه پرسید: ۱۵ دقیقه
- ۲.۷k
- ۱۶ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط