p⁴:
p⁴:
علامت نیلا(ا.ت) "
علامت آر ان (جونگکوک)'
"به فاصله ایی که با چند نفس میتونست پر شه خیره شد..
صحبت کردن بین انگشت هایی که به صورتش فشار میآورد سخت بود پس فقط خیره شد"
+اج.. اجبار!؟
_هوم، فک کنم فانتزی مورد علاقته
+از..اجبار بدم میاددد
"نگاهش رو به چشم های پسر دوخت"
چی میخوای؟؟
_من واسه هیچکس ی چیز و دوبار تکرار نمیکنم،... ولی، تو بهم ی کیس بدهکاری... فرنچ کیس...
"بوسه آرومی روی گونه پسری که توی چند سانتیِ صورتش ایستاده بود کاشت و به عقب برگشت"
+حالا بیخیال شو
_اخی، تاحالا فرنچ کیس از نزدیک ندیدی، ن؟ عب نداره الان میبینی...
'بدون دادن فرصتی ب دختر کوچولوی روبه روش، شروع کردن بوسیدنش... کاش میتونستم با جزیات صحنه و توضیح بدم، ولی امان از حالت ته.وع...'
"با احساس لغزیدن لب هاشون بین همدیگه تنش مور مور شد
احساس منزجر کننده ایی دور تمام تنش پیچید
دست هاش رو روی شونه پسری که به اجبار میبوسیدش گذاشت و با سرعت ازش فاصله گرفت"
+تو یه چندشی!! خیلی هم چندشی!! اولین بوسهمو گرفتی!! من..من فقط شونزده سالمه! و..و تووو!! ازت متنفرمم!!
"از روی زمین بلند شد و پسر رو که روی نوک انگشت هاش نشسته بود به طرف زمین هل داد
به سمت تخت رفت و گوشه تخت نشست"
_اووو، لیتل گرل... من ازت نگرفتمش، تو بهم دادیش... تازشم، ی چن سالی مجبوری تحملم کنی، تو ک نمیتونی تا اخر همون گوشه بشینی، میتونی؟ اخرش مجبوری بیای پیش خودم... منم مشکلی باهاش ندارم، گرل
"صدای آرومش توی مکان پیچ خورد"
+خفه شو.. مطمئن باش جنازهم هم نمیندازم رو دوشت! چه برسه به اینکه بیام پیشت!!
_چ فکری درباره ی من کردی؟ اینکه هر دختری ک دیدم و میبوسم؟ اشتباه فک کردی. میتونستم خیلی کارا همینجا باهات کنم، کسیم قرار نبود چیزی بگه، ولی قرار نیست همچین کاری کنم. در ضمن، مردی ام سمتم نیا، بهت ی فرصت دادم ولی خرابش کردی...
'سمت تخت خودش رفت و سعی کرد با خوابیدن افکارشو دور کنه'
+قطعا سمتت نمیام..تو یه عوضیِ به تمام معنایی....
+فرصت!؟ چقد وقیح!!
"با دیدن اینکه اون میخواست با خوابیدن فقط صدای ذهنشو خفه کنه آروم زمزمه کرد"
+کاش یه جوری میتونستم لبامو بشورم!..دلم میخواد زجه بزنم! عوضی!!
'اینکه با بیست و دو سال سن اون هم اولین بوسش بود چیز عجیبی بود، ولی اونقدر غرور داشت ک حاضر بود متج.اوز خطاب ش ولی هیچ وقت خورد نشه..'
"به عضلات کمر پسری که روی تخت خوابیده بود خیره شد..
فضای داخل اتاق زیادی سرد بود
نگاهش رو به اطرافش انداخت..
پتوی نازکی که بعضی از جاهاش به خاطر گیر کردن به فنر های که از تشک بیرون زده پاره شده بود رو توی مشتش گرفت
علامت نیلا(ا.ت) "
علامت آر ان (جونگکوک)'
"به فاصله ایی که با چند نفس میتونست پر شه خیره شد..
صحبت کردن بین انگشت هایی که به صورتش فشار میآورد سخت بود پس فقط خیره شد"
+اج.. اجبار!؟
_هوم، فک کنم فانتزی مورد علاقته
+از..اجبار بدم میاددد
"نگاهش رو به چشم های پسر دوخت"
چی میخوای؟؟
_من واسه هیچکس ی چیز و دوبار تکرار نمیکنم،... ولی، تو بهم ی کیس بدهکاری... فرنچ کیس...
"بوسه آرومی روی گونه پسری که توی چند سانتیِ صورتش ایستاده بود کاشت و به عقب برگشت"
+حالا بیخیال شو
_اخی، تاحالا فرنچ کیس از نزدیک ندیدی، ن؟ عب نداره الان میبینی...
'بدون دادن فرصتی ب دختر کوچولوی روبه روش، شروع کردن بوسیدنش... کاش میتونستم با جزیات صحنه و توضیح بدم، ولی امان از حالت ته.وع...'
"با احساس لغزیدن لب هاشون بین همدیگه تنش مور مور شد
احساس منزجر کننده ایی دور تمام تنش پیچید
دست هاش رو روی شونه پسری که به اجبار میبوسیدش گذاشت و با سرعت ازش فاصله گرفت"
+تو یه چندشی!! خیلی هم چندشی!! اولین بوسهمو گرفتی!! من..من فقط شونزده سالمه! و..و تووو!! ازت متنفرمم!!
"از روی زمین بلند شد و پسر رو که روی نوک انگشت هاش نشسته بود به طرف زمین هل داد
به سمت تخت رفت و گوشه تخت نشست"
_اووو، لیتل گرل... من ازت نگرفتمش، تو بهم دادیش... تازشم، ی چن سالی مجبوری تحملم کنی، تو ک نمیتونی تا اخر همون گوشه بشینی، میتونی؟ اخرش مجبوری بیای پیش خودم... منم مشکلی باهاش ندارم، گرل
"صدای آرومش توی مکان پیچ خورد"
+خفه شو.. مطمئن باش جنازهم هم نمیندازم رو دوشت! چه برسه به اینکه بیام پیشت!!
_چ فکری درباره ی من کردی؟ اینکه هر دختری ک دیدم و میبوسم؟ اشتباه فک کردی. میتونستم خیلی کارا همینجا باهات کنم، کسیم قرار نبود چیزی بگه، ولی قرار نیست همچین کاری کنم. در ضمن، مردی ام سمتم نیا، بهت ی فرصت دادم ولی خرابش کردی...
'سمت تخت خودش رفت و سعی کرد با خوابیدن افکارشو دور کنه'
+قطعا سمتت نمیام..تو یه عوضیِ به تمام معنایی....
+فرصت!؟ چقد وقیح!!
"با دیدن اینکه اون میخواست با خوابیدن فقط صدای ذهنشو خفه کنه آروم زمزمه کرد"
+کاش یه جوری میتونستم لبامو بشورم!..دلم میخواد زجه بزنم! عوضی!!
'اینکه با بیست و دو سال سن اون هم اولین بوسش بود چیز عجیبی بود، ولی اونقدر غرور داشت ک حاضر بود متج.اوز خطاب ش ولی هیچ وقت خورد نشه..'
"به عضلات کمر پسری که روی تخت خوابیده بود خیره شد..
فضای داخل اتاق زیادی سرد بود
نگاهش رو به اطرافش انداخت..
پتوی نازکی که بعضی از جاهاش به خاطر گیر کردن به فنر های که از تشک بیرون زده پاره شده بود رو توی مشتش گرفت
۲۸.۲k
۰۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.