آسمآن رآ مرخص میکنم

آسمـآن رآ مرخـص میکنـم ...
دیگـر بـه هـوآ هـم نیـآز نـدآرم...
تــو ...
خـودت رآ ...
مـثل ِ هـوآ ...
مثـل ِ نـور ...
مثـل ِ آسمـآن ...
پهـن کـرده ای روی تمـآم ِ لحظـه هـآیـم ...
دیدگاه ها (۱۲)

گلی از شاخه اگر می چینیم ...برگ برگش نکنیم ...و به بادش ندهی...

روزهـــا میگذرنـــد ...و من هر روز...دنیا را بیشتر میشناسم ....

هنوز هم با عروسَـکهایم حَرف میزنَم ...هنوزم هَم برایِشان لـا...

ﺷﻬﺮ ﭘﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ...ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻥ ...ﺑﺎﺭﺍﻥ ﮐﻪ ﻣﮯ ﺑﺎﺭﺩ .....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط