𝓟𝓪𝓻𝓽 36 🥺🤍🖇️
𝓟𝓪𝓻𝓽 36 🥺🤍🖇️
خواستم یه چیزی بگم که با صداش که اومد هر دومون برگشتیم سمتش
مرت : حال ا/ت خوبه؟
جانگکوک : توی عوضی هنوزم اینجایی( با داد )
مرت : چته چرا برم؟ تا وقتی ا/ت اینجاس و تو این وعضه من جایی نمیرم
جانگکوک : ببین منو ا/ت به تو چه ربطی داره ( با داد )
مرت : خیلی ربط داره
آجوما : مرت پسرم بسه دیگه
مرت : چرا آجوما برای چی میخوام ا/تو ببینم کجاش مشکله؟
جانگکوک : دارم دیوونه میشم
رفتم سمت دیوار و سرمو بهش تکیه دادم نفس عمیق کشیدم تا آروم شم دیگه هیچی نگفتن
..............
تقریبا 2 ساعتی میشه اونا رفتن بیرون فقط منو آجوما تو سالن رو صندلی نشسته بودیم
جانگکوک : الان نمیزاره برم داخل؟
آجوما : ازشون بپرس
منتظر پرستار موندم که از اتاق بیاد بیرون
وقتی اومد بیرون پاشدم رفتم سمتش
جانگکوک : الان تقریبا 2 ساعت شده نمیتونم برم دیدنش؟
پرستار : چرا میتونید برید بهوش اومدن
جانگکوک : ممنونم
در اتاقو باز کردم و رفتم داخل نگاش کردم چشماش باز بود ولی چشماش خیس بود معلوم بود گریه کرده به یه نقطه نامعلوم زل زده بود رفتم جلوتر و صداش کردم
جانگکوک : ا/ت
برگشت سمت من وقتی فهمید منم خواست بلند شه رفتم بغلش نشستم
ا/ت : جانگکوک تویی
جانگکوک : خودمم
بغلم کرد
ا/ت : فیلیپ چطوره؟ بگو که حالش خوبه بهم بگو
اگه بگم حالش خوب نیست حالش بدتر میشه
جانگکوک : خوبه
ا/ت : میدونستم اون چیزیش نمیشه
جانگکوک : تو چی تو خوبی؟
ا/ت : من خوبم چیزیم نیست
ازم جدا شد دستمو گرفت
ا/ت : میشه منو ببری پیشش؟
جانگکوک : ا/ت نمیشه
ا/ت : چرا نمیشه مگه نمیگی حالش خوبه میخوام ببینمش
جانگکوک : ا/ت
ا/ت : لطفا ازت خواهش میکنم
بهش نگاه کردم اون چشما وادارم میکرد کاری که نمیخوامو کنم
جانگکوک : باشه میبرمت
ا/ت : ممنونم
کمکش کردم بلندشه
جانگکوک : ا/ت مطمعنی؟
ا/ت : البته
بردمش جلوی شیشه
جانگکوک : سومیه
نگاش روش قفل شد هیچی نمیگفت فقط زل زده بود بهش
جانگکوک : ا/ت
ا/ت : ......
جانگکوک : ا/ت یه چیزی بگو
ا/ت : تو که گفتی.. حالش خوبه
داشت گریه میکرد
جانگکوک : حالش خوب میشه بهت قول میدم خوب میشه
رنگش پریده بود معلوم بود حالش خوب نیست دستشو گرفتم و بردمش سمت صندلی
ا/ت : نه میخوام ببینمش ولم کن
جانگکوک : بیا یکم بشین الان حالت بد میشه
ا/ت : نمیخوام بشینم میخوام ببینمش
جانگکوک : میتونی بازم ببینیش بازم میارمت باشه؟
ا/ت : قول میدی؟
جانگکوک : قول میدم دیگه گریه نکن
ا/ت : باشه
نشستیم رو صندلی بغلش کردم چقدر دلم براش تنگ شده بود
جانگکوک : همه چی تموم میشه قول میدم اینا هم میگذره باهم حلش میکنیم
اونم متقابلا بغلم کرد
ا/ت : تنهام نمیزاری؟
جانگکوک: معلومه که نه
سرمو بردم تو موهاش و عمیق بو کشیدم
تو همون حالت گفتم :
جانگکوک : خیلی دوست دارم
ا/ت : منم
صداشون اومد کلافه از ا/ت جدا شدم همه جا هستن 2 دقیقه با ا/ت تنها شدم که اینم نمیزارن لعنتیا
بهشون نگاه کردم
پلین : پس خوب شدی
ا/ت : آره خوبم
پلین : چه خوب
ا/ت : ممنونم
اون یکیم اومد ا/ت بلند شد منم کمکش کردم خودمم بلند شدم
مرت : ا/ت؟
سریع اومد جلو و بغلش کرد چسبیده بود بهش
مرت : حالت خوبه؟ چطوری؟
ا/ت : خوبم ممنونم
مرت : مطمعنی خوبی؟ نمیخوای چیزی برات بگیرم؟
ا/ت : نه خوبم مرسی
جانگکوک : گفت خوبه دیگه
مرت : دارم با ا/ت حرف میزنم نه تو
ا/ت : وایسید ببینم
ازش جدا شد
ا/ت : شما دوتا دارید دعوا میکنید؟
جانگکوک : بخاطر کارای آقای مرت دعوامون شد
مرت : بخاطر کارای من یا کارای تو
جانگکوک : معلومه بخاطر کارای تو
مرت : من چیکار کردم؟!
جانگکوک : من بودم که تورو تو اتاق زندانی کردم مه ا/تو نبینی؟
ا/ت : چی؟
مرت : واقعا چی داری میگی من این کارو کردم؟
جانگکوک : نه من کردم انگاری
مرت : تهمت در چه حد چرا باید همچین کار مسخره ای بکنم
جانگکوک : اونشو دیگه خودت میدونی
خواستم یه چیزی بگم که با صداش که اومد هر دومون برگشتیم سمتش
مرت : حال ا/ت خوبه؟
جانگکوک : توی عوضی هنوزم اینجایی( با داد )
مرت : چته چرا برم؟ تا وقتی ا/ت اینجاس و تو این وعضه من جایی نمیرم
جانگکوک : ببین منو ا/ت به تو چه ربطی داره ( با داد )
مرت : خیلی ربط داره
آجوما : مرت پسرم بسه دیگه
مرت : چرا آجوما برای چی میخوام ا/تو ببینم کجاش مشکله؟
جانگکوک : دارم دیوونه میشم
رفتم سمت دیوار و سرمو بهش تکیه دادم نفس عمیق کشیدم تا آروم شم دیگه هیچی نگفتن
..............
تقریبا 2 ساعتی میشه اونا رفتن بیرون فقط منو آجوما تو سالن رو صندلی نشسته بودیم
جانگکوک : الان نمیزاره برم داخل؟
آجوما : ازشون بپرس
منتظر پرستار موندم که از اتاق بیاد بیرون
وقتی اومد بیرون پاشدم رفتم سمتش
جانگکوک : الان تقریبا 2 ساعت شده نمیتونم برم دیدنش؟
پرستار : چرا میتونید برید بهوش اومدن
جانگکوک : ممنونم
در اتاقو باز کردم و رفتم داخل نگاش کردم چشماش باز بود ولی چشماش خیس بود معلوم بود گریه کرده به یه نقطه نامعلوم زل زده بود رفتم جلوتر و صداش کردم
جانگکوک : ا/ت
برگشت سمت من وقتی فهمید منم خواست بلند شه رفتم بغلش نشستم
ا/ت : جانگکوک تویی
جانگکوک : خودمم
بغلم کرد
ا/ت : فیلیپ چطوره؟ بگو که حالش خوبه بهم بگو
اگه بگم حالش خوب نیست حالش بدتر میشه
جانگکوک : خوبه
ا/ت : میدونستم اون چیزیش نمیشه
جانگکوک : تو چی تو خوبی؟
ا/ت : من خوبم چیزیم نیست
ازم جدا شد دستمو گرفت
ا/ت : میشه منو ببری پیشش؟
جانگکوک : ا/ت نمیشه
ا/ت : چرا نمیشه مگه نمیگی حالش خوبه میخوام ببینمش
جانگکوک : ا/ت
ا/ت : لطفا ازت خواهش میکنم
بهش نگاه کردم اون چشما وادارم میکرد کاری که نمیخوامو کنم
جانگکوک : باشه میبرمت
ا/ت : ممنونم
کمکش کردم بلندشه
جانگکوک : ا/ت مطمعنی؟
ا/ت : البته
بردمش جلوی شیشه
جانگکوک : سومیه
نگاش روش قفل شد هیچی نمیگفت فقط زل زده بود بهش
جانگکوک : ا/ت
ا/ت : ......
جانگکوک : ا/ت یه چیزی بگو
ا/ت : تو که گفتی.. حالش خوبه
داشت گریه میکرد
جانگکوک : حالش خوب میشه بهت قول میدم خوب میشه
رنگش پریده بود معلوم بود حالش خوب نیست دستشو گرفتم و بردمش سمت صندلی
ا/ت : نه میخوام ببینمش ولم کن
جانگکوک : بیا یکم بشین الان حالت بد میشه
ا/ت : نمیخوام بشینم میخوام ببینمش
جانگکوک : میتونی بازم ببینیش بازم میارمت باشه؟
ا/ت : قول میدی؟
جانگکوک : قول میدم دیگه گریه نکن
ا/ت : باشه
نشستیم رو صندلی بغلش کردم چقدر دلم براش تنگ شده بود
جانگکوک : همه چی تموم میشه قول میدم اینا هم میگذره باهم حلش میکنیم
اونم متقابلا بغلم کرد
ا/ت : تنهام نمیزاری؟
جانگکوک: معلومه که نه
سرمو بردم تو موهاش و عمیق بو کشیدم
تو همون حالت گفتم :
جانگکوک : خیلی دوست دارم
ا/ت : منم
صداشون اومد کلافه از ا/ت جدا شدم همه جا هستن 2 دقیقه با ا/ت تنها شدم که اینم نمیزارن لعنتیا
بهشون نگاه کردم
پلین : پس خوب شدی
ا/ت : آره خوبم
پلین : چه خوب
ا/ت : ممنونم
اون یکیم اومد ا/ت بلند شد منم کمکش کردم خودمم بلند شدم
مرت : ا/ت؟
سریع اومد جلو و بغلش کرد چسبیده بود بهش
مرت : حالت خوبه؟ چطوری؟
ا/ت : خوبم ممنونم
مرت : مطمعنی خوبی؟ نمیخوای چیزی برات بگیرم؟
ا/ت : نه خوبم مرسی
جانگکوک : گفت خوبه دیگه
مرت : دارم با ا/ت حرف میزنم نه تو
ا/ت : وایسید ببینم
ازش جدا شد
ا/ت : شما دوتا دارید دعوا میکنید؟
جانگکوک : بخاطر کارای آقای مرت دعوامون شد
مرت : بخاطر کارای من یا کارای تو
جانگکوک : معلومه بخاطر کارای تو
مرت : من چیکار کردم؟!
جانگکوک : من بودم که تورو تو اتاق زندانی کردم مه ا/تو نبینی؟
ا/ت : چی؟
مرت : واقعا چی داری میگی من این کارو کردم؟
جانگکوک : نه من کردم انگاری
مرت : تهمت در چه حد چرا باید همچین کار مسخره ای بکنم
جانگکوک : اونشو دیگه خودت میدونی
۳۵۷.۲k
۰۲ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.