خب بعد دو هفته پارت

خب بعد دو هفته پارت 😂
------------------------------
.ویو چویا .
خراکی هارو برداشتم و رفتم پیش دازای فیلم زدیم و شروع کردیم به دیدن اما من اصلا نمیتونستم روی فیلم تمرکز کنم انگار تنها چیزی که توی ذهنمه دازای (بچمون عاشق شد 😂)دلم میخواد تا ابد کنارش باشم . هی هی هی چی داری میگی الان اینجایی چون دازای بهت اعتماد نداره چند روز دیگه برمیگردیییی پس تمومش کن 😐باورم نمیشه به چنین چیزی فکر کردم اما...
-چویا چیزی شده .توی فکری
+نه نه هیچی نیست نگران نشو
-اگر مشکلی هست میتونی بهم بگی
+میگم دازای من کی قراره به خونه خودم برگردم
-اممممم*من چقدر احمقم اصلا به احساساتش توجه نکردم حالا چی بگم خداااااااا .
+بگو .
-خب هر وقت بخوای میتونی بری
+اگر بگم میخوام اینجا بمونم چی میشه
-ام چویا خوبی سرت به جایی نخورده 😑
+معلونه که نه من جدیم راجب اینکه میخوام پیشت باشم و دوست دارم...* نه نه نه نه وایییییی گفتمش گفتمش الان یعنی چی میگه
-چ چی الان گفتی که ...
ادامش مثبت 18 جنبه نداری نخون 😎😂
.ویو دازای.
تا حرفشو شنیدم تعجب کردم اما دیدم که همیج جور سرش پایینه میخواستم جو بینمونو درست کنم و حتی دلم میخواد بخورمش انقدر که نازه پریدم بقلش و گفتم
-پس مشکلی نداری به گ.ات بدم
+کیه که مشکل داشته باشه
-خودت خواستی
بردمش و گذاشتمش رو تخت و روش ختیمه زدم لباشو بوسیدم و همراهیم کرد
اروم دکمه های لباسشو باز کردم و شروع به مارک گذاشتن کردم و در همین حال چویا ناله های ریزی کرد اما فعلا ولش کردم چون باید میرفتیم بیرون
----------------------------
خب چطور شد 😁😂
دیدگاه ها (۷)

تایپ شخصیتتون چیستتتت؟؟؟؟؟😁😁خودم ENTP 💅🏻

تو گوگل زدم عکس از دازای واسه پروفایل نتیجه همینقدر سم 😂

به نظرتون پارت بدم یا نه 😅😅

سلام یه چیز باحال فهمیدم 😁😂من 2برابر پستام دنبال کننده دارم ...

خب خب بریم واسه پارت نهم

قهوه تلخ پارت۵۲ویو فوجیورا این امکان ندارع من از ویلیام بارد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط