my star
پارت ۸
کوک : مامان میدوی اگه زود تر میفهمیدم تورو بخاطر پول میخواد تو زنده بود اصلا چرا تمام ارثتو به نام من زدی هانا پس چی ( اون شرکتها و عمارت ها مال خود کوکه ارث مادرش خیلی خفن تر و بیشتره )
کوک : دوستام میخوان به زور ببرنم بیمارستان هانا بهم میگه مزاحم یه عوضی احمق تو زندگیم اضافه شده ( جیسون ) ولی من هربار ناراحت میشم تا میخوام با کسی حرف بزنم میام پیش تو
که چندتا ماشین جلوی قبرستون وایسادن
جیمین : کجایی سه ساعته داریم دنبالت میگردیم " عصبی "
رومو ازشون برگردوندم
کوک : هانا و لیتا فردا مدرسه دارن ببرینشون
نامی : اونا خوابن
جیسون : یورا ؟
کوک : گمشو اون ور تو حتی اجازه نداری اسم مادر منو صدا بزنی " عربده "
جین : کوک آروم باش اون آدم بد نیست
جیسون : پدرم میگفت مادرت خیلی پولدار بوده ولی نمیدونه ارث مادرت چرا به اون نرسیده
کوک : مامانم اولین و پولدار ترین تریلیارد کره بود هیچ کس بیشتر از اون پول نداشت بهم میگفت با سی از خدمتکارای خونش دوست شده اون اسمش مورا بوده بعدش که با نگهبان خونش ازدواج میکنه بعد تولد من میفهمه شوهرش با دوستش ازدواج کرده اون به سوئد سفر میکنه چیه و بعدشو همه میدونید
جیسون : من میخوام بدونم ارثش دست کیه
کوک : خب بگو دنبال ارث مادرمنی
جیسون : نه پدرم میگفت آدمی که ارث مادرتو داره خیلی آدم خوبیه
کوک : مادرم ۶ سال رفت سوئد و روزی که بر میگشت خبر داشت قرارم بمیره و تمام داراییش رو به نام تنها پسرش یعنی من زد و تو پسر اون خدمتکار یعنی دوست مادرم و نگهبان درخونش هستی
جیسون : توهم پسر همون نگهبانی
کوک : مادر من دو بار ازدواج کرده ومن از ازدواج اولش جئون لی سون هستم و هانا هم همین طور مگه نه بابا
لی سون : درسته پسرم
جیسون : بابا بیا پدرش پیدا شد
یوان : او پس تو پسر من نیستی و هانا دختر من نیست
هانا : مادرم فقط باهات ازدواج کرد و از تو بچه ای نداشته
لیتا : چه خفن
هانا : بابا
لی سون : چیه هانا
هانا : بغلم کن
جیسون : پس چرا به من گفتی داداش خودمی ؟
هانا : من خیلی باهوشم وقتی گفتی رو مخ بودن فهمیدم اون خونا رنگن چون جذب زمین میشدن و موراو یوان پلک میزنن
مورا : ما ارثو میخواستیم
یونا : پس شما دوتا بچه های ملکه و پادشاه کره هستین
نامی : یونا اون چیپسو بده
کوک : آره ولی تمام ارث به نام منه
لی سون : و مادوتا مشکلی نداریم
هانا : کوک از ارث استفاده ی زیادی نمیکنه فقط میره شیرموز میخره
یونگی : الان لیتا جو گیر میشه
لیتا : قصرم دارین ؟
کوک : من نمیدونم
لی سون : من کجا زندگی میکنم پس ؟
لیتا : هانی کوچولو منم میبری
هانا : ساعت ۶ و ۲۰ دقیقس من خوابم نمیاد تو چی
لیتا : مکس بریم
همه رفتن و اون سه تا رفتن به حکم اعدام
جین :......
❤️🍷
کوک : مامان میدوی اگه زود تر میفهمیدم تورو بخاطر پول میخواد تو زنده بود اصلا چرا تمام ارثتو به نام من زدی هانا پس چی ( اون شرکتها و عمارت ها مال خود کوکه ارث مادرش خیلی خفن تر و بیشتره )
کوک : دوستام میخوان به زور ببرنم بیمارستان هانا بهم میگه مزاحم یه عوضی احمق تو زندگیم اضافه شده ( جیسون ) ولی من هربار ناراحت میشم تا میخوام با کسی حرف بزنم میام پیش تو
که چندتا ماشین جلوی قبرستون وایسادن
جیمین : کجایی سه ساعته داریم دنبالت میگردیم " عصبی "
رومو ازشون برگردوندم
کوک : هانا و لیتا فردا مدرسه دارن ببرینشون
نامی : اونا خوابن
جیسون : یورا ؟
کوک : گمشو اون ور تو حتی اجازه نداری اسم مادر منو صدا بزنی " عربده "
جین : کوک آروم باش اون آدم بد نیست
جیسون : پدرم میگفت مادرت خیلی پولدار بوده ولی نمیدونه ارث مادرت چرا به اون نرسیده
کوک : مامانم اولین و پولدار ترین تریلیارد کره بود هیچ کس بیشتر از اون پول نداشت بهم میگفت با سی از خدمتکارای خونش دوست شده اون اسمش مورا بوده بعدش که با نگهبان خونش ازدواج میکنه بعد تولد من میفهمه شوهرش با دوستش ازدواج کرده اون به سوئد سفر میکنه چیه و بعدشو همه میدونید
جیسون : من میخوام بدونم ارثش دست کیه
کوک : خب بگو دنبال ارث مادرمنی
جیسون : نه پدرم میگفت آدمی که ارث مادرتو داره خیلی آدم خوبیه
کوک : مادرم ۶ سال رفت سوئد و روزی که بر میگشت خبر داشت قرارم بمیره و تمام داراییش رو به نام تنها پسرش یعنی من زد و تو پسر اون خدمتکار یعنی دوست مادرم و نگهبان درخونش هستی
جیسون : توهم پسر همون نگهبانی
کوک : مادر من دو بار ازدواج کرده ومن از ازدواج اولش جئون لی سون هستم و هانا هم همین طور مگه نه بابا
لی سون : درسته پسرم
جیسون : بابا بیا پدرش پیدا شد
یوان : او پس تو پسر من نیستی و هانا دختر من نیست
هانا : مادرم فقط باهات ازدواج کرد و از تو بچه ای نداشته
لیتا : چه خفن
هانا : بابا
لی سون : چیه هانا
هانا : بغلم کن
جیسون : پس چرا به من گفتی داداش خودمی ؟
هانا : من خیلی باهوشم وقتی گفتی رو مخ بودن فهمیدم اون خونا رنگن چون جذب زمین میشدن و موراو یوان پلک میزنن
مورا : ما ارثو میخواستیم
یونا : پس شما دوتا بچه های ملکه و پادشاه کره هستین
نامی : یونا اون چیپسو بده
کوک : آره ولی تمام ارث به نام منه
لی سون : و مادوتا مشکلی نداریم
هانا : کوک از ارث استفاده ی زیادی نمیکنه فقط میره شیرموز میخره
یونگی : الان لیتا جو گیر میشه
لیتا : قصرم دارین ؟
کوک : من نمیدونم
لی سون : من کجا زندگی میکنم پس ؟
لیتا : هانی کوچولو منم میبری
هانا : ساعت ۶ و ۲۰ دقیقس من خوابم نمیاد تو چی
لیتا : مکس بریم
همه رفتن و اون سه تا رفتن به حکم اعدام
جین :......
❤️🍷
۵.۹k
۱۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.