باز هم نیمهشب گریه و آه آوردم

باز هم #نیمه_شب گریه و آه آوردم
به درِ خانه #تو باز پناه آوردم

رو سیاهم که نشد #توبه من مقبولت
وای بر من که فقط بار #گناه آوردم

#مهربان ِ دل من رد نکنم از در خویش
من پشیمان شده ام روی #سیاه آوردم

#اشک های منِ بیچاره #سراب است ولی
دلخوش از اینکه به درگاه تو #چاه آوردم

جان #زهرا کمکم کن #آبرو یم را بخر
به در خانه تو باز #پناه آوردم

#آرمان_صائمی

؛__________❤__________

#شعر #نثر
#گنجینه_ادب_فارسی
#ادبیات_فارسی
#سرای_فارسی
#آشیانه_شعر_نثر
#داستان #داستانک
#حکایت #شعر_آیینی
#دل #حضرت_زهرا سلام‌الله‌علیها
دیدگاه ها (۱)

#زندگی باید کردگاه با یک #گل_سرخگاه با یک #دل_تنگگاه با سوسو...

#تاج از فرق فلک برداشتنجاودان آن تاج بر سرداشتندر #بهشت #آرز...

غفلت از #یار ، گرفتار شدن هم دارداز شما دور شدن زار شدن هم د...

در بیانِ این سه، کَم جُنبان لبتاز ذَهاب و از ذَهَب، وَز مَذه...

در مدح تو لال می شود هر "غالی"تو مثل خدا مُحَوِلَ‌الاحوالی؛د...

#یارب تو مرا به #نفس طناز مدهبا هر چه به جز تُست مرا ساز مده...

#یادم نمی کنی و ز یادم نمی روییــادت بخیــر #یار فراموشــکار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط