تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست
تا تو هستی و غزل هست، دلم تنها نیست
محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست
ازتو، تا ما،سخن عشق همان است که رفت
که در این وصف زبان دگــری، گــویا نیست
تـو چه رازی که به هر شیوه تو را میجویم
تازه می یابم و بازت اثـــری پیــدا نیست
#شب که آرام تر از پلک تـــو را مـی بنـدم
با دلم طاقت دیـــدار تــو، تا فــردا نیست
این که پیوست به هـر رود که دریـا بـاشــد
از تــو گر موج نگیــرد، به خــدا دریا نیست
مــن نه آنم کـه به تـوصیف خطـا بنشیـنم
این تو هستی که سزاوار تو باز اینها نیست
محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست
ازتو، تا ما،سخن عشق همان است که رفت
که در این وصف زبان دگــری، گــویا نیست
تـو چه رازی که به هر شیوه تو را میجویم
تازه می یابم و بازت اثـــری پیــدا نیست
#شب که آرام تر از پلک تـــو را مـی بنـدم
با دلم طاقت دیـــدار تــو، تا فــردا نیست
این که پیوست به هـر رود که دریـا بـاشــد
از تــو گر موج نگیــرد، به خــدا دریا نیست
مــن نه آنم کـه به تـوصیف خطـا بنشیـنم
این تو هستی که سزاوار تو باز اینها نیست
- ۵۶۲
- ۲۶ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط