هیچ جز یاد تو ، رویای دلاویزم نیست
هیچ جز یاد تو ، رویای دلاویزم نیست
هیچ جز نام تو حرف، طرب انگیزم نیست
عشق می ورزم و می سوزم و فریادم نه!
دوست می دارم و میخواهم و پرهیزم نیست
نور می بینم و می رویم و می بالم شاد
شاخه می گسترم و بیم ز پاییزم نیست
تا به گیتی دلِ از مهر تو لبریزم نیست
کار با هستیِ از دغدغه لبریزم نیست
بخت آن را شبی پاک تر از باد سحر
با تو، ای غنچه ی نشکفته بیامیزم نیست
تو به دادم برس ای عشق، که بااین همه شوق
چاره جز آن که به آغوش تو بگریزم نیست
.
هیچ جز نام تو حرف، طرب انگیزم نیست
عشق می ورزم و می سوزم و فریادم نه!
دوست می دارم و میخواهم و پرهیزم نیست
نور می بینم و می رویم و می بالم شاد
شاخه می گسترم و بیم ز پاییزم نیست
تا به گیتی دلِ از مهر تو لبریزم نیست
کار با هستیِ از دغدغه لبریزم نیست
بخت آن را شبی پاک تر از باد سحر
با تو، ای غنچه ی نشکفته بیامیزم نیست
تو به دادم برس ای عشق، که بااین همه شوق
چاره جز آن که به آغوش تو بگریزم نیست
.
۶.۵k
۲۲ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.