درد جانم کس نداند ، جز دل افسرده ام
درد جانم کس نداند ، جز دل افسرده ام
شعرِ عشقم کس نحواند ، از بهار مرده ام
از فراقش چون نویسم شعله اندازد بجان
وای بر من ، از دل آتش بجان پرورده ام
عشقِ جان برجان ندانستم که این بارِگران
تا ابد بر دوش باید ، بین رَه وامانده ام
پر کشید و پر کشیدم ، بر مزارِ خویشتن
طایرِ مستِ غزل بر زیرِ پا افتاده ام
در گذشتم از تو و عشق و بهارِ زندگی
تا ابد فریادِ ایجان ، جانِ جان آزرده ام
شعرِ عشقم کس نحواند ، از بهار مرده ام
از فراقش چون نویسم شعله اندازد بجان
وای بر من ، از دل آتش بجان پرورده ام
عشقِ جان برجان ندانستم که این بارِگران
تا ابد بر دوش باید ، بین رَه وامانده ام
پر کشید و پر کشیدم ، بر مزارِ خویشتن
طایرِ مستِ غزل بر زیرِ پا افتاده ام
در گذشتم از تو و عشق و بهارِ زندگی
تا ابد فریادِ ایجان ، جانِ جان آزرده ام
۶.۱k
۲۲ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.