پارت سوم رمان فرزند اتش #در خواستی

ات به او خیره شد، در چشمانش ترس و غافلگیری موج می‌زد.

ات: «شما... شما چطور...»

جونگکوک لبخند پیروزمندانه‌ای زد. لبخندی که کاملاً بر خلاف وقار سردش بود.

جونگکوک: «فکر کردید من یک وکیل جوان را به دفترم دعوت می‌کنم بدون اینکه تمام سوابقش را بررسی کنم؟ شما در حوزه‌ی من هستید، خانم کیم. من همه چیز را درباره‌ی کسانی که در محیطم نفس می‌کشند، می‌دانم. من می‌دانم که شما همیشه به دنبال افزایش انرژی‌تان هستید و چقدر به ورزش شدید نیاز دارید تا این ضعف را پنهان کنید.»

جونگکوک دوباره به سمتش رفت و صدایش را پایین آورد. لحن او حالا حاوی یک تهدید جدید بود: نه تهدید کاری، بلکه تهدید شخصی.

جونگکوک: «این یک نقطه‌ی ضعف بزرگ برای شماست. اگر می‌خواهی در کنار فرزند آتش کار کنی، باید کاملاً قوی باشی. اگر این بیماری مانع کارت شود، معامله ما به‌هم می‌خورد، خانم وکیل. و در آن صورت، من فقط شما را نمی‌سوزانم، بلکه اطمینان می‌دهم که دیگر هرگز نتوانید در هیچ دادگاهی قدم بگذارید.»

ات نفس عمیقی کشید. او به این مرد نیاز داشت. او مجبور بود با این آتش کار کند.

ات: «وضعیت پزشکی من هیچ ربطی به توانایی وکالت من ندارد، آقای جئون.»

جونگکوک فقط سر تکان داد. او دیگر بحثی نکرد. او می‌دانست که حرفش را زده و کنترل اوضاع را در دست گرفته است.

جونگکوک: «بسیار خوب. یوگیوم منتظر شماست. او شما را به دفترتان می‌برد. من مدارک بیشتری برای شما می‌فرستم. هرگز به یاد داشته باشید که این بازی، بازی من است.»

ادامه دارد...
دیدگاه ها (۰)

تور جیهوپ دوازده ابان 404شروع میشه هوراااا♥✨😍

وقتی دوست برادرته و.... پارت یازدهم

هر چی میخوای بپرس جواب میدم 😁😊

پارت دوم رمان فرزند اتش

## رمان فرزند آتش### پارت ۵:#در خواستی کیم ات، با پوشه‌ای که...

black flower(p,237)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط