avang آونگ 2⃣
#avang_آونگ 2⃣
part1⃣4⃣ 📌
اوه خدای من ۵۰ هزار تومن پول گرفت چه خبره مگه؟
سارا بس کن الان باید به این فکر کنیم که چطور می تونیم اون کاری که گفت رو بکنیم!
سارا: نگین نکنه دیوونه شدی من و تو الان توی گذشته یه روزم نشده دوست شدیم که هیچ قراره طبق گفته ی اون رمال بریم قبرستون یه قبر بکنیم آتیش بزنیم!؟ اصلا با عقل جور در میاد؟
نگین: خب این گذشته ی خودته یادم نیاد بالاخره زندگی اش کردی می خوای بمون و زندگی کن!
سارا: تو دیوونه ای واقعا می خوای قاتل بشم!
نگین: اما تو الان از آیندت خبر داری می تونی قاتل نشی و ازدواج نکنی خلاصه همین!
سارا: مگه نشنیدی مرده چی گفت؟ گفتش اول آخر قاتل میشم اگه اون قبرو اتیش نزنیم سرنوشتم یه جور دیگه میشه اما اول و آخرش قاتل میشم!
نگین: اوه خدای من انگار افتادم وسط فیلم حلقه این چه وضعشه آخه اصلا ولش کن بیا از هم دیگه جدا شیم نه من تو رو دیدم نه تو منو!
سارا: دختر خوب تو توی آینده مردی یعنی اول و آخرش تو اون زمان میمیری اگه تغییرش ندیم!
نگین: بله مردم به لطفا شما و اون دوست کچلتون!
هر دوی آنها ترسیده اند و برای چند لحظه در سکوت بهم خیره شدند نگین لبش را گاز می گرفت و سارا هم دندان هایش را از استرس می سایید!که..
نگین: هنوز تا شب مونده چطوره الان یه سر بریم اونجا خداروشکر قبرستون داخل شهره!
سارا: باشه بریم باید سوار اتوبوس شیم پول داری؟
نگین: آره بزار از گوشی بیینم این قبرستونه کجاس گفت اسمش چیه؟
سارا: میرزا محمد
..
..
30 دقیقه بعد
..
..
نگین با استرس می گوید : یعنی واقعا اینجا قبرستونه! سارا سریع می گوید : دختز تا ۹۰ متری دور و بر قبرستون چیزی نیست ساعت ۱۲ شب بیایم اینجا قبر که هیچ خودمونو آتیش میزنن
نگین می گوید : بیا گفت یه قبر درازه به طول ۳ متر بالا سرشم علامت ماه روی سنگ قبر هک شده!
سارا: زندگیم تم جن و روح کم داشت که اونم به لطف این قبر اضافه شد!!
نگین: اا...سسسسیسسس ساکت اوناهاش ببین چقدر درازه چی توی این خوابیده !
سارا: اصلا چه جوریه بکنیمش؟ روش سنگ قبر هست!
نگین: باید هر طور شده کمک بیاریم وگرنه نمی تونیم! برادرت و چند تا از دوستامون! اما باید سعی کنی چیزی به یاد بیاری و بهشون بگی تا باور کنن از آینده اومدی!
part1⃣4⃣ 📌
اوه خدای من ۵۰ هزار تومن پول گرفت چه خبره مگه؟
سارا بس کن الان باید به این فکر کنیم که چطور می تونیم اون کاری که گفت رو بکنیم!
سارا: نگین نکنه دیوونه شدی من و تو الان توی گذشته یه روزم نشده دوست شدیم که هیچ قراره طبق گفته ی اون رمال بریم قبرستون یه قبر بکنیم آتیش بزنیم!؟ اصلا با عقل جور در میاد؟
نگین: خب این گذشته ی خودته یادم نیاد بالاخره زندگی اش کردی می خوای بمون و زندگی کن!
سارا: تو دیوونه ای واقعا می خوای قاتل بشم!
نگین: اما تو الان از آیندت خبر داری می تونی قاتل نشی و ازدواج نکنی خلاصه همین!
سارا: مگه نشنیدی مرده چی گفت؟ گفتش اول آخر قاتل میشم اگه اون قبرو اتیش نزنیم سرنوشتم یه جور دیگه میشه اما اول و آخرش قاتل میشم!
نگین: اوه خدای من انگار افتادم وسط فیلم حلقه این چه وضعشه آخه اصلا ولش کن بیا از هم دیگه جدا شیم نه من تو رو دیدم نه تو منو!
سارا: دختر خوب تو توی آینده مردی یعنی اول و آخرش تو اون زمان میمیری اگه تغییرش ندیم!
نگین: بله مردم به لطفا شما و اون دوست کچلتون!
هر دوی آنها ترسیده اند و برای چند لحظه در سکوت بهم خیره شدند نگین لبش را گاز می گرفت و سارا هم دندان هایش را از استرس می سایید!که..
نگین: هنوز تا شب مونده چطوره الان یه سر بریم اونجا خداروشکر قبرستون داخل شهره!
سارا: باشه بریم باید سوار اتوبوس شیم پول داری؟
نگین: آره بزار از گوشی بیینم این قبرستونه کجاس گفت اسمش چیه؟
سارا: میرزا محمد
..
..
30 دقیقه بعد
..
..
نگین با استرس می گوید : یعنی واقعا اینجا قبرستونه! سارا سریع می گوید : دختز تا ۹۰ متری دور و بر قبرستون چیزی نیست ساعت ۱۲ شب بیایم اینجا قبر که هیچ خودمونو آتیش میزنن
نگین می گوید : بیا گفت یه قبر درازه به طول ۳ متر بالا سرشم علامت ماه روی سنگ قبر هک شده!
سارا: زندگیم تم جن و روح کم داشت که اونم به لطف این قبر اضافه شد!!
نگین: اا...سسسسیسسس ساکت اوناهاش ببین چقدر درازه چی توی این خوابیده !
سارا: اصلا چه جوریه بکنیمش؟ روش سنگ قبر هست!
نگین: باید هر طور شده کمک بیاریم وگرنه نمی تونیم! برادرت و چند تا از دوستامون! اما باید سعی کنی چیزی به یاد بیاری و بهشون بگی تا باور کنن از آینده اومدی!
۱۰.۱k
۲۴ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.