فیک سانزو
فیک سانزو
پارت نمیدونم چند
.....
از زبان ات
میخواست بخوره ...که
یکی گرفتتش و پرتش کرد اونور
.....
ات:من کجام؟ تو کی هستی؟
یه مردی که هودی پوشیده بود و کلاهش نمی ذاشت صورتش دیده بشه
- : ببند فقط بیا بریم
دسته امایا رو میکشه و میبرتش
ات: تو کی هستییییییی؟
.....
.....
.....
ات: کازوتورا تویی هاا چرا منو نجات دادی
کازوتورا: ببند داشتی میمردی
ات: جوابمو ندادی
کازوتورا: مهم نیست
ات: هعییییییی
کازوتورا: باید برگردی
ات: کجا اونوقت
کازوتورا: خونت
ات: نمیتونم
کازوتورا: اگه نمی تونی پیش من میمونی
ات: اما
کازوتورا : ساکت
ات: اوک
یک ماه بعد
................
کازوتورا :کجا میری
ات: یجایی
کازوتورا: اوکی
..............
ات: هعییی کریسمس تنهایی
سانزو: اینجایی پس
ات: تو اینحا چیکار میکنی
سانزو: زنک خر یه ماه دنبالت گشتم کدوم گوری بودی
ات: مگه مهمه
سانزو: واسه من مهمه
ات: فک میکنی
سانزو: من معذرت میخوام
ات: نه تو نباید معذرت خواهی کنی منم که متاسفم من باید بهت میگفتم
سانزو: ولی من قضاوتت کردم
ات: مهم نی
سانزو: برگرد
.....
پارت نمیدونم چند
.....
از زبان ات
میخواست بخوره ...که
یکی گرفتتش و پرتش کرد اونور
.....
ات:من کجام؟ تو کی هستی؟
یه مردی که هودی پوشیده بود و کلاهش نمی ذاشت صورتش دیده بشه
- : ببند فقط بیا بریم
دسته امایا رو میکشه و میبرتش
ات: تو کی هستییییییی؟
.....
.....
.....
ات: کازوتورا تویی هاا چرا منو نجات دادی
کازوتورا: ببند داشتی میمردی
ات: جوابمو ندادی
کازوتورا: مهم نیست
ات: هعییییییی
کازوتورا: باید برگردی
ات: کجا اونوقت
کازوتورا: خونت
ات: نمیتونم
کازوتورا: اگه نمی تونی پیش من میمونی
ات: اما
کازوتورا : ساکت
ات: اوک
یک ماه بعد
................
کازوتورا :کجا میری
ات: یجایی
کازوتورا: اوکی
..............
ات: هعییی کریسمس تنهایی
سانزو: اینجایی پس
ات: تو اینحا چیکار میکنی
سانزو: زنک خر یه ماه دنبالت گشتم کدوم گوری بودی
ات: مگه مهمه
سانزو: واسه من مهمه
ات: فک میکنی
سانزو: من معذرت میخوام
ات: نه تو نباید معذرت خواهی کنی منم که متاسفم من باید بهت میگفتم
سانزو: ولی من قضاوتت کردم
ات: مهم نی
سانزو: برگرد
.....
۲.۹k
۱۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.