پارت 60: اومد جلو و تو چشام نگاه کرد. خیلی جدی بهم گفت: گ
پارت 60: اومد جلو و تو چشام نگاه کرد. خیلی جدی بهم گفت: گائول هر کاری میخوای بکن.... غرورمو بشکن.... بهم توجه نکن....ولی پا رو غیرتم نزار.... رومو کامل برگردوندمو دسشو گرفتم لبخند کوچیکی زدمو گفتم: هعی چرا اینجوری میکنی... من فقط خواستم شوخی کنم... همین..
تازه تهیونگ عینهو داداشمه.. مکث کوچیکی کرد.
کوکی: من مردتم...مرد تو روت غیرت دارم..نیشخندی زد بعد ادامه ی حرفشو گفت: فیلم صحنه دار ببینی؟؟
زدم زیر خنده... رفتم بغلش کردم. من: اره تو مرد منی.. حتی غیرتی شدنتم هم برام جذابه... دسشو روی کمرم گذاشت. گردنمو بوسید. ازش جدا شدم. وی: مسخره ها...
من: واس چی؟؟؟ وی: تو دیگه هیچی نگووو.. امروز ازت عصبی ام... من: خوب میدونم.... ببخشید دیگه ...
همینجوری گذشت تا ساعت 7 و نیم شد. شامو خورده بودیمو همینجوری نشسته بودیم. یهو جیمین پا شد.
جیمین: گائول بدو فیلمرو اماده کن ساعت 7 و نیمه.
من: راس میگی الان باید برم. رفتمو لپ تاپو اوردم فلشمو توش زدمو فیلمرو ریختم رو لپ تاپ. من: بچه ها شما نمیخواین ببینین؟؟ بیاین بشینین تا نشونتون بدم. فیلمرو پلی کردم. وقتی تیکه خودم رسید بچه ها متعجب مونده بودن. کوکی: گائول شوخی میکنی؟؟؟ تو انقد عالی بودیو من نمیدونستم؟؟؟ وی: چطور ممکنه!!!! سرمو پایین انداختم. من: من..همیشه رویای خواننده شدن داشتم میخواستم خواننده شمو اونوخت بتونم ببینمتون. وقتی دیدم اینجوری شد تصمیممو عوض کردمو میکاپر شدم.
کوکی: گائول تو یه خوااننده و یه میکاپر عالی هستی..
5 دقیقه به 8 بود که من شروع به اپلود فیلم کردم. وقتی فیلم آپلود شد به سرعت بازدیدا بالا رفت. خیلی بالا. فاجعه ای به بار اومده بود. توی اینستا و خبرای فوری....همه جا.
جی هوپ پا شد جو داد. هوپی: هعییییی فایتینگ پارک گائول و بالاخره رسوا شدن. من خیلی خوشحال بودم خیلی زیاد. کوکی از پشت بغلم کرد. سرشو روی شونم گذاشت.
کوکی: تموم شد دیگه... این فیلمو خیلیا شِر کرده بودن.
بیش تر منتظر روز بعد بودم. یه استرس خاصیی داشتم میترسیدم کسی بفهمه من اون فیلمو آپلود کردم.
خلاصه همینجوری زمان گذشتو دیگه رفتیم بخوابیم. منو جونگ کوک رفتیم توی اتاق. من: جونگ کوک به نظرت چی میشه؟؟؟ اومد نشست روی تخت دساشو دراز کرد. رفتمو روی پاش نشستم. کوکی: خوب به نظر من..اوم فردا تمام روزنامه ها خبرو پخش میکنن در نهایت رسوایی به بار میاد و در نهایت توایس دیسبند میشه این نظر منه.
من: واقعا اینطوری بشه خوبه... کوکی: راسی عصر حرف از جبران میزدی ها؟؟؟ من: ها؟؟ من؟؟ نههه کی همچین حرفی زدم؟؟؟ کوکی: الان میخوای منو دور بزنی.
من: خوب ...اره زدم. لبخندی زدو گونمو بوسید. کوکی: عشقم من که انتظاری ندارم فقط دوستم داشته باش.
خیلی خوب بلد بود مظلوم بازی در بیاره. منم دلم براش سوخت. از تخت بلند شدم رفتم جلوی آینه وایسادم . بلوزمو آروم در اوردم. جونگ کوک نگاهش به من افتاد . خندیدو گفت: الان این جبرانه نه؟؟؟ من: شاید..
همونجا لب تخت لباسشو در اوردو به طرف من اومد پشتم بهش بود. چون روبروی آینه بودم منو از توی آینه میدید. از پشت دساشو دور کمرم حلقه کرد. گردنمو بوسید. دستاشو بالا اوردو موهامو از روی کمرم کنار زد. روی کمرم بوسه های اروم و پشت سر هم میزد. یهو بند سوتینمو پایین کشید. کوکی: جای بندت روی شونت مونده... بعدم شونمو بوسید. بندمو بالا کشیدمو رومو به طرفش کردم.
من: بریم بخوابیم؟؟؟ کوکی: اوهوم پس..
یهو بغلم کردو روی تخت گذاشتم. افتاد روم . کوکی: ازون لبای خوشگلت یه بوس میخوام. سریع جلو اومدو لبامو بین لباش گرفت. ازم جدا شدو کنارم خوابید منو در آغوش گرفتو لباشو به پیشونیم چسبوند. کوکی: شب بخیر پرنسسم. من: شب تو هم بخیر.. چیزی نگذشت که دو تامون خوابمون برد.
تازه تهیونگ عینهو داداشمه.. مکث کوچیکی کرد.
کوکی: من مردتم...مرد تو روت غیرت دارم..نیشخندی زد بعد ادامه ی حرفشو گفت: فیلم صحنه دار ببینی؟؟
زدم زیر خنده... رفتم بغلش کردم. من: اره تو مرد منی.. حتی غیرتی شدنتم هم برام جذابه... دسشو روی کمرم گذاشت. گردنمو بوسید. ازش جدا شدم. وی: مسخره ها...
من: واس چی؟؟؟ وی: تو دیگه هیچی نگووو.. امروز ازت عصبی ام... من: خوب میدونم.... ببخشید دیگه ...
همینجوری گذشت تا ساعت 7 و نیم شد. شامو خورده بودیمو همینجوری نشسته بودیم. یهو جیمین پا شد.
جیمین: گائول بدو فیلمرو اماده کن ساعت 7 و نیمه.
من: راس میگی الان باید برم. رفتمو لپ تاپو اوردم فلشمو توش زدمو فیلمرو ریختم رو لپ تاپ. من: بچه ها شما نمیخواین ببینین؟؟ بیاین بشینین تا نشونتون بدم. فیلمرو پلی کردم. وقتی تیکه خودم رسید بچه ها متعجب مونده بودن. کوکی: گائول شوخی میکنی؟؟؟ تو انقد عالی بودیو من نمیدونستم؟؟؟ وی: چطور ممکنه!!!! سرمو پایین انداختم. من: من..همیشه رویای خواننده شدن داشتم میخواستم خواننده شمو اونوخت بتونم ببینمتون. وقتی دیدم اینجوری شد تصمیممو عوض کردمو میکاپر شدم.
کوکی: گائول تو یه خوااننده و یه میکاپر عالی هستی..
5 دقیقه به 8 بود که من شروع به اپلود فیلم کردم. وقتی فیلم آپلود شد به سرعت بازدیدا بالا رفت. خیلی بالا. فاجعه ای به بار اومده بود. توی اینستا و خبرای فوری....همه جا.
جی هوپ پا شد جو داد. هوپی: هعییییی فایتینگ پارک گائول و بالاخره رسوا شدن. من خیلی خوشحال بودم خیلی زیاد. کوکی از پشت بغلم کرد. سرشو روی شونم گذاشت.
کوکی: تموم شد دیگه... این فیلمو خیلیا شِر کرده بودن.
بیش تر منتظر روز بعد بودم. یه استرس خاصیی داشتم میترسیدم کسی بفهمه من اون فیلمو آپلود کردم.
خلاصه همینجوری زمان گذشتو دیگه رفتیم بخوابیم. منو جونگ کوک رفتیم توی اتاق. من: جونگ کوک به نظرت چی میشه؟؟؟ اومد نشست روی تخت دساشو دراز کرد. رفتمو روی پاش نشستم. کوکی: خوب به نظر من..اوم فردا تمام روزنامه ها خبرو پخش میکنن در نهایت رسوایی به بار میاد و در نهایت توایس دیسبند میشه این نظر منه.
من: واقعا اینطوری بشه خوبه... کوکی: راسی عصر حرف از جبران میزدی ها؟؟؟ من: ها؟؟ من؟؟ نههه کی همچین حرفی زدم؟؟؟ کوکی: الان میخوای منو دور بزنی.
من: خوب ...اره زدم. لبخندی زدو گونمو بوسید. کوکی: عشقم من که انتظاری ندارم فقط دوستم داشته باش.
خیلی خوب بلد بود مظلوم بازی در بیاره. منم دلم براش سوخت. از تخت بلند شدم رفتم جلوی آینه وایسادم . بلوزمو آروم در اوردم. جونگ کوک نگاهش به من افتاد . خندیدو گفت: الان این جبرانه نه؟؟؟ من: شاید..
همونجا لب تخت لباسشو در اوردو به طرف من اومد پشتم بهش بود. چون روبروی آینه بودم منو از توی آینه میدید. از پشت دساشو دور کمرم حلقه کرد. گردنمو بوسید. دستاشو بالا اوردو موهامو از روی کمرم کنار زد. روی کمرم بوسه های اروم و پشت سر هم میزد. یهو بند سوتینمو پایین کشید. کوکی: جای بندت روی شونت مونده... بعدم شونمو بوسید. بندمو بالا کشیدمو رومو به طرفش کردم.
من: بریم بخوابیم؟؟؟ کوکی: اوهوم پس..
یهو بغلم کردو روی تخت گذاشتم. افتاد روم . کوکی: ازون لبای خوشگلت یه بوس میخوام. سریع جلو اومدو لبامو بین لباش گرفت. ازم جدا شدو کنارم خوابید منو در آغوش گرفتو لباشو به پیشونیم چسبوند. کوکی: شب بخیر پرنسسم. من: شب تو هم بخیر.. چیزی نگذشت که دو تامون خوابمون برد.
۶۵.۲k
۰۶ مهر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.