پارت 59: اینقد گریم شدت گرفته بود . نمیدونم چرا بغض کرده
پارت 59: اینقد گریم شدت گرفته بود . نمیدونم چرا بغض کرده بودم. جونگ کوک خندیدو گفت: وای پرنسسم چرا گریه میکنی تو!!! سرمو بالا گرفتمو نگاهش کردم. جین از لبای ماری دل کند. ماری نزدیکم اومد دستامو گرفت.
ماری: گائول چجوری ازت تشکر کنم؟؟؟ اشکامو پاک کردم.
من: تشکر واسه چی اخه چیکار کردم؟؟؟ جین نزدیک اومد.
جین: نگو کاری نکردی . تو بودی که منو به برگشتنش امیدوار کردی تو بودی که باعث شدی هر شب به اومدنش فکر کنم. رفتم جلو و دستای دوتاشونو گرفتم . من: جین سونبه...ماری...خیلی براتون خوشحااالم. بعدم دساشونو توی هم گذاشتم. کوکی شونمو گرفتو چرخوندم. پوکر نگام کرد. کوکی: نا مرد حسودیم شد. من: خیلی لوووسی. من که هر رووووز بهت محبت میکنم خووو. کوکی: ولی امروووز محبتتو در حقم تموم کردی.... لبخند تلخی زدمو با شرمندگی گفتم: هعی..اون خوب جبران میکنم. یهو شوگا از جاش پا شد. شوگا: خووب بگذریم اون جوکرو تعریف کنید بخندیم. فک کنم خیلی خنده دار باشه. چشامو تا سقف باز کردم. من: خووب اونو میسپرم به جونگ کووک....
سریع به طرف اتاق رفتمو درو بستم. کوکی دادی کشید.
کوکی: یاااااا پارک گائول نشوونت میدم تولههه.
شوگا: خوب خستم کردید بگو دیگه. جونگ کوک از گوشه چشم یه نگاهی به ته ته کردو گفت: تهیونگ تو جوک تعریف کردن خیلی خوبه....میسپارمش به تو... اونم تند تند به طرف اتاق اومدو درو بست. به هم نگاه کردیمو زدیم زیر خنده. وی: هرر دو توووونووووو میکشم دااارم برااااتون گائول همش تقصیر توئهههه. تو اتاق بیکار بودیم. منم خودمو ولو کردم رو تخت. کوکی نزدیک من اومد. نشست لب تخت. چشاشو ریز کردو نگام کرد. کوکی: وایسا ببینم تو فک کردی من ازت میگذرم؟؟؟ امروز 2 بار اسکلم کردی نخیر 3 بااار. من: خوب...که چی جبران میکنم بعدا..
کوکی: میخوای چیکار کنی مثلا؟؟؟ من: تو میگی چیکار کنم؟؟؟؟ کوکی :من میگم تو بخوابی روی تخت و منم به مدت 5 دقیقه تمام قلقلکت بدم.... از تخت پا شدم.
من: نه جونگ کوک تو اینکارو نمیکنی. کوکی: نه پارک گائول من اینکارو میکنم همین حالا در همین زمان و در همین مکان. بعد سریع منو انداخت روی تخت شکممو قلقلک میداد . من: بسه ... وااای بسههه. اگه ولم نکنی جیغ میزنم.
کوکی: او اوو دارم جبران میکنم. من: خودت خواستیی.
منم یه جیغ بلند زدم جونگ کوک بس کرد متعجب نگام میکرد. سکوت شد. چند ثانیه بعد همه ریختن تو اتاق.
ماریا: چی شد چیکارش کردی جونگ کوک؟؟؟؟؟؟؟
وی: هعی جونگ کوک چه غلطی داری میکنی.
منم سریع جبهه گرفتمو گفتم: جونگ کوک اذیتم کرد منم جیغ زدم... کوکی زل زده بود تو چشام چشاش درشت شده بود. جین: جونگ کوک چیکارش داری خوب نکن اینجوری.
کوکی: گائول تو واقعا با استعدادی من تسلیمتم توی بازیگری هم خیلی استعداد دااری!! از تخت پا شدو اخم کرد.
کوکی: ایییش تو آدم نمیشی. بعدم سریع رفت توی حال نشست. سریع گوشیشو گرفت دستشو با اخم توی گوشیش نگاه کرد. نشستم پلوش نگام نکرد و بی تفاوت کار خودشو میکرد. کوکی: من که میدونم تو میخوای لج منو دراری.
دوباره هیچی نگفت. رفتم نزدیک صورتش. من: تو ..واقعا فک کردی میتونی لج منو در بیاری؟؟؟ تو هنوز گائولو نشناختی؟؟ از گوشه چشاش ریز بهم نگا کرد. نیشخند کجی بهم زد. کوکی: چرا مارمولک بد جنسیی. خیلی هم تو لج دروردن ماهریی !!! زدم زیر خنده. من: خوبه که خودتم میدونی. دوباره نگاهشو پایین انداخت. منم بی جواب نزاشتم. رفتم کنار تهیونگ نشستم. اولش به تهیونگ چشمک زدم. میخواستم یکم جونگ کوک حرصش بدم. لوس گفتم: تهیونگ حوصلم سر رفته میای بریم فیلم ببینیم؟؟
جونگ کوک سرشو برگردوندو با چشای درشت نگام کرد.
کوکی: چه فیلمی ؟؟؟ هااا منم میخوام ببینم.
وی: اره گائول نظر خوبیه. بریم فیلم ببینم. مثلا یه فیلم خفن صحنه دار. من: در ضمن من به تهیونگ گفتم بیریم فیلم ببینیم نه به تو... کوکی: ها؟؟؟؟؟ فیلم صحنه داااار با تهیونگ بری ببینییییی؟؟؟؟؟؟؟؟ مگه من مردم؟؟؟
من: بهت گفته بودم... تهیونگ بریم فیلم ببینم.
وی: بریم پاشوو... پا شدیم بریم تو اتاق جونگ کوک عصبی شد. کوکی: گائول بهت میگم صبر کن..... رومو برگردوندمو بی تفاوت نگاش کردم. من: هوم؟
ماری: گائول چجوری ازت تشکر کنم؟؟؟ اشکامو پاک کردم.
من: تشکر واسه چی اخه چیکار کردم؟؟؟ جین نزدیک اومد.
جین: نگو کاری نکردی . تو بودی که منو به برگشتنش امیدوار کردی تو بودی که باعث شدی هر شب به اومدنش فکر کنم. رفتم جلو و دستای دوتاشونو گرفتم . من: جین سونبه...ماری...خیلی براتون خوشحااالم. بعدم دساشونو توی هم گذاشتم. کوکی شونمو گرفتو چرخوندم. پوکر نگام کرد. کوکی: نا مرد حسودیم شد. من: خیلی لوووسی. من که هر رووووز بهت محبت میکنم خووو. کوکی: ولی امروووز محبتتو در حقم تموم کردی.... لبخند تلخی زدمو با شرمندگی گفتم: هعی..اون خوب جبران میکنم. یهو شوگا از جاش پا شد. شوگا: خووب بگذریم اون جوکرو تعریف کنید بخندیم. فک کنم خیلی خنده دار باشه. چشامو تا سقف باز کردم. من: خووب اونو میسپرم به جونگ کووک....
سریع به طرف اتاق رفتمو درو بستم. کوکی دادی کشید.
کوکی: یاااااا پارک گائول نشوونت میدم تولههه.
شوگا: خوب خستم کردید بگو دیگه. جونگ کوک از گوشه چشم یه نگاهی به ته ته کردو گفت: تهیونگ تو جوک تعریف کردن خیلی خوبه....میسپارمش به تو... اونم تند تند به طرف اتاق اومدو درو بست. به هم نگاه کردیمو زدیم زیر خنده. وی: هرر دو توووونووووو میکشم دااارم برااااتون گائول همش تقصیر توئهههه. تو اتاق بیکار بودیم. منم خودمو ولو کردم رو تخت. کوکی نزدیک من اومد. نشست لب تخت. چشاشو ریز کردو نگام کرد. کوکی: وایسا ببینم تو فک کردی من ازت میگذرم؟؟؟ امروز 2 بار اسکلم کردی نخیر 3 بااار. من: خوب...که چی جبران میکنم بعدا..
کوکی: میخوای چیکار کنی مثلا؟؟؟ من: تو میگی چیکار کنم؟؟؟؟ کوکی :من میگم تو بخوابی روی تخت و منم به مدت 5 دقیقه تمام قلقلکت بدم.... از تخت پا شدم.
من: نه جونگ کوک تو اینکارو نمیکنی. کوکی: نه پارک گائول من اینکارو میکنم همین حالا در همین زمان و در همین مکان. بعد سریع منو انداخت روی تخت شکممو قلقلک میداد . من: بسه ... وااای بسههه. اگه ولم نکنی جیغ میزنم.
کوکی: او اوو دارم جبران میکنم. من: خودت خواستیی.
منم یه جیغ بلند زدم جونگ کوک بس کرد متعجب نگام میکرد. سکوت شد. چند ثانیه بعد همه ریختن تو اتاق.
ماریا: چی شد چیکارش کردی جونگ کوک؟؟؟؟؟؟؟
وی: هعی جونگ کوک چه غلطی داری میکنی.
منم سریع جبهه گرفتمو گفتم: جونگ کوک اذیتم کرد منم جیغ زدم... کوکی زل زده بود تو چشام چشاش درشت شده بود. جین: جونگ کوک چیکارش داری خوب نکن اینجوری.
کوکی: گائول تو واقعا با استعدادی من تسلیمتم توی بازیگری هم خیلی استعداد دااری!! از تخت پا شدو اخم کرد.
کوکی: ایییش تو آدم نمیشی. بعدم سریع رفت توی حال نشست. سریع گوشیشو گرفت دستشو با اخم توی گوشیش نگاه کرد. نشستم پلوش نگام نکرد و بی تفاوت کار خودشو میکرد. کوکی: من که میدونم تو میخوای لج منو دراری.
دوباره هیچی نگفت. رفتم نزدیک صورتش. من: تو ..واقعا فک کردی میتونی لج منو در بیاری؟؟؟ تو هنوز گائولو نشناختی؟؟ از گوشه چشاش ریز بهم نگا کرد. نیشخند کجی بهم زد. کوکی: چرا مارمولک بد جنسیی. خیلی هم تو لج دروردن ماهریی !!! زدم زیر خنده. من: خوبه که خودتم میدونی. دوباره نگاهشو پایین انداخت. منم بی جواب نزاشتم. رفتم کنار تهیونگ نشستم. اولش به تهیونگ چشمک زدم. میخواستم یکم جونگ کوک حرصش بدم. لوس گفتم: تهیونگ حوصلم سر رفته میای بریم فیلم ببینیم؟؟
جونگ کوک سرشو برگردوندو با چشای درشت نگام کرد.
کوکی: چه فیلمی ؟؟؟ هااا منم میخوام ببینم.
وی: اره گائول نظر خوبیه. بریم فیلم ببینم. مثلا یه فیلم خفن صحنه دار. من: در ضمن من به تهیونگ گفتم بیریم فیلم ببینیم نه به تو... کوکی: ها؟؟؟؟؟ فیلم صحنه داااار با تهیونگ بری ببینییییی؟؟؟؟؟؟؟؟ مگه من مردم؟؟؟
من: بهت گفته بودم... تهیونگ بریم فیلم ببینم.
وی: بریم پاشوو... پا شدیم بریم تو اتاق جونگ کوک عصبی شد. کوکی: گائول بهت میگم صبر کن..... رومو برگردوندمو بی تفاوت نگاش کردم. من: هوم؟
۳۳۰.۸k
۰۵ مهر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۴۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.