سفارش حاضره! P⁹

سفارش حاضره! P⁹
حدود یک ساعت گذشت و پسرک از اتاقش بیرون اومد و به سمت اکیرا رفت.
اکیرا روی مبل سیاه رنگی لم داده بود و داشت کتاب میخوند..
کورو یک جورایی دوست داشت بیشتر با اکیرا اشنا بشه.
نگاهی به پسر مقابلش انداخت، حسابی در کتاب خوندن غرق شده بود و متوجه اطرافش نبود.
ساعت9:21دقیقه شب بود..
پسر کوچولو روی مبل وول میخورد که باعث شد تمرکز اکیرا به هم بخوره و از دنیای کوچک کتابش بیرون بیاد..
نگاهی به کورو کرد که حالت مظلومانه ای به خودش گرفته بود و با لبه لباسش بازی میکرد.
اکیرا نگاهی به ساعت کرد و اه کوچکی کشید.
'گشنت نیست؟'
کورو به سمت اکیرا برگشت، چند لحظه مکث کرد
"عاا.. خب نه ممنون.."
کورو واقعا گرسنش بود ولی رودرواسی داشت و خجالت مبکشید راستشو بگه.
اکیرا که فهمیده بود پسرک گشنشه با همون جدیت همبشگیش به سمت اشپزخونه حرکت کرد.
عینکش رو صاف کرد و یک پیتزای اماده از توی فریزر بیرون اورد.

لایک فالو کامنت لطفا

#انیمه#فیکشن#فن فیک#فیک#جنایی#دازی#چویا#اتسوشی#اکوتاگاوا#فئودور#نیکولای_گوگول#کونیکیدا#رانپو#بانگو_استری_داگز#جوجوتسو_گایسن#گوجو#سوکونا#تاکت_کوزت#شیپ#MBTI#گاچا#گاچا_نوکس#گاچا_کلاب#یاندره#سایکو#شیطان کش#تانجیرو#نزکو#زنیتسو#اینوسکه#انیمه#انیمیشن#خسته_شدم#BL#GL#LGBTA##نقاشی#هفت_جد_و_آبادت#خدافس
دیدگاه ها (۰)

سفارش حاضره! P¹⁰مخلفات و پنیر رو بهش اضافه کرد و گذاشت15دقیق...

سفارش حاضره! P¹¹

سفارش حاضره! P⁸

#انیمه#جنایی#دازی#چویا#اتسوشی#اکوتاگاوا#فئودور#نیکولای_گوگول...

Part ¹²⁷ا.ت ویو:با صدای جونگ کوک از فکر بیرون اومدم..ا.ت:چیز...

معشوقه دشمن P³⁷دوروزی میگذشت که همه از مرخصی برگشته بودن.امش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط