سلام من اته هستم و سالمه از خونواده معمولی

سلام من اته هستم و ۱۶سالمه از خونواده معمولی
تهیونگ های من تهیونگ هستم و ۲۹سالمه معلم مدرسه هستم و این دختره لی اته خیلی چشمم گرفته یجوری عاشق شدم بریم واسه داستان
ویو اته امروز از خواب باشدم رفتم صبحونه خوردم اوما من رفتم مدرسم دیر شد علامت مامان اته &
&باشه دخترم خدافظ
اته»بای رسیدم مدرسه رفتم داخل که اوستاد جذاب مون اومد من خیلی روش کراش بودم ولی بروز نمیدادم چون کل مدرسه روش کراش بودن
ته»خوب بچه ها کتابتون دربیارید صفه***باز کنید
دوست اته لیام
لیا*اته کلاس که تموم شد بیا بریم مهمونی یکی از دوستام همرو دعوت کرده البته الان باید بریم خرید
اته » یه دقیقه نفش بگی دختر باشه حالا بهش فکر میکنم
لیا» عه اته زد حال نزن دیگه بیا خواهش میکنم (با قیاقه مظلوم)
اته »ای بابا باشه
لیام اخ جون 🤗
کلاس تموم شد رفتیم با لیام خرید یه لباس خیلی باز خریدم
ویو ته ته
امروز یه مهمونی دعوت بودو تو بار بود رفتم خرید لباس خریدم و شب


{بچه ها ته ته خیلی خر پوله ها} میگم همین الان پارت بعدو بزارم یا نه بگید
دیدگاه ها (۱)

لباس اته و تهیونگ

بچه ها این ادامه داره خوب من یه یک ساعت دیگه یه تک پارتی مین...

پارت ۲بعد بلند شد رفت سمت کمد لباس خوابو پوشید اومد نشت کنا...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟓عشق مافیاویو بورامبا جیمین رفتم خونش فردا باید میرفتم ...

پارت دوم خندیدن ماه 🌚🌙✨

پارت ۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط