تو بگو حسودی ولی من اسمشو میذارم ترس

تو بگو حسودی ولی من اسمشو میذارم ترس...
من میترسم!
وقتی کسی نزدیکت میشه فرقی نمی کنه چقدر ازش سرتر و بهتر و زیباتر باشم...
فرقی نمی کنه نسبت بهش چقدر موقعیت بالاتری داشته باشم و چقدر جایگاهم توی زندگیت مهم و با ارزش باشه و چقدر عاشقم باشی و چقدر به چشمت نیاد اون غریبه‌...
هیچ فرقی نمی کنه وقتی باهاش مقایسه بشم صد هیچ ازش جلو باشم...
من می ترسم!
دنیای بدی شده، این روزا خیلیا هستن که براشون مهم نیست اگه آوار شن رو سرِ زندگی بقیه، یا این که قصر آرزوهاشونو روی خرابه های زندگی یکی دیگه بسازن...
براشون کاری نداره عین لاشخور چنگ بزنن به جسم نیمه جونِ یه عشقِ قدیمی، یا حتی مخاطبِ احساس دست دومِ کسی بشن و خوشبختی کسی رو از چنگش دربیارن و عین خیالشونم نباشه و شبا راحت تر از من و تو، سرِ آسوده رو بالش بذارن...
نه که باورت نداشته باشم، نه این که اعتماد نداشته باشم بهت...نه!
ولی تهِ تهش تو هم یه آدمی مثل من، مثلِ بقیه‌...
نه این که جایزالخطا باشی، نه...
ممکن الخطایی، مثل من، مثل همه ی آدمای دنیا...
میترسم کسی پیدا شه و تظاهر به عاشقی رو بهتر از من عاشقِ واقعی بلد باشه...
میترسم قاپ دل صاف و ساده تو بدزدن...
تو اسمشو بذار حسودی ولی من میترسم...
میترسم از اون روزی که دلت ناغافل بِسُره سمت تباهی،
میترسم از اون خطا و سُریدنی که نشه جبرانش کرد، نشه ازش رد شد، نشه بخشیدش...
میترسم از اون لغزشی که جای گذشت و برگشتن نذاره...
حتی برای عاشق و دلداده ای مثلِ من!
#طاهره_اباذری_هریس
دیدگاه ها (۵)

جز تو یاری نگرفتیمو نخواهیم گرفتبر همان عهد که بودیمبر آنیم ...

همه‌ی ما آدم‌ها روزی به خودمان آمدیم و دیدیم قلبمان لرزیده! ...

عاشقی کردم که بشی یارم من مجنون از تو دست برندارمعاشقی کردی ...

میگما ،این هَوائه بَدجور سوز داره‌ها..بُزرگوار ،دستِ هَمو بگ...

کم بود عکس داشتم

( چرا من؟)بخشش یا نفرت ات بین دوراهی سختی گیر کرده زندگیش خا...

blackpinkfictions پارت ۲۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط