تنهایـی
تنهایـی
ذره ذره خودی نشان میدهد !
وقتـی
تو آنقدر کم پیدایـی ،
که سنگینــی روزگارم را
مورچه ها به کول میــکشند ...
و من ...
مات
مـــات
نگاهشان میکنم !
کم پیدا تـــــــر از برف
روی خط استــوایــی !
"ای خــداوند، یکی یـار ِ جفــاکارش ده
دلبری عشوه ده ِ سرکش ِ خون خوارش ده
تا بداند که شب ما به چه سان می گذرد
غم عشقش ده و عشقش ده و بسیارش ده"
ذره ذره خودی نشان میدهد !
وقتـی
تو آنقدر کم پیدایـی ،
که سنگینــی روزگارم را
مورچه ها به کول میــکشند ...
و من ...
مات
مـــات
نگاهشان میکنم !
کم پیدا تـــــــر از برف
روی خط استــوایــی !
"ای خــداوند، یکی یـار ِ جفــاکارش ده
دلبری عشوه ده ِ سرکش ِ خون خوارش ده
تا بداند که شب ما به چه سان می گذرد
غم عشقش ده و عشقش ده و بسیارش ده"
۸۱۸
۳۰ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.