روز هشتم چله به نیابت از شهید محمدابراهیم همت

شب عملیات خیبر بود ، داشتیم بچه‌ ها را برای رفتن به خط آماده می‌کردیم . حاجی هم دور بچه‌ها میگشت و پا به پای ما کار میکرد . درگیری شروع شده بود . آتش عراقی ها روی منطقه بود . هر چی می‌گفتیم حاجی ! شما برگردین عقب یا حداقل برین توی سنگر . مگر راضی می‌شد ؟ از آن طرف ،‌ شلوغی منطقه بود و از این طرف ،‌ دل نگرانی ما برای حاجی بود .
دور تا دورش حلقه زده بودند ، این‌جوری یک سنگر درست کرده بودند برای او . حالا خیال همه راحتتر بود . وقتی فهمید بچه‌‌ ها برای حفظ او چه نقشه‌ای کشیده‌ اند ،‌ بالاخره تسلیم شد . چند متر آن‌ طرفتر ، چند تا نفربر بود و پشت آنها رفت .
دیدگاه ها (۳)

این کلیپ رو هیئت‌های مخالف جمهوری اسلامی حتماً ببینند .❌وحشی...

♨️عراقچی با بشار اسد دیدار کردوزیر خارجه که به دمشق سفر کرده...

تا زنده ایم تو را تنها نخواهیم گذاشت ای پسر فاطمه ✌️✌️❤️❤️

♨️ابومحمد جولانی هنگام رهبری جبهة النصرهابومحمد جولانی هنگام...

ازمایشگاه سرد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط