میخواستم غزالشوی در غزل نشد

میخواستم غزال‌شوی در غزل نشد
چشمت به مصرعِ غزلِ من بدل نشد

می خواستم غزل نه! به فالم سفر کنی
رفتم سراغ خواجه و شیخ اجل ، نشد

در قالب دو بیت ، نشد از تو دم زنم
حتی غزل برای وصف وجودت مثل نشد

در کوچه باغِ خاطره هایت قدم زدم
سهمم ز وصلِ تو ، نفسی لا اقل نشد

گفتم دوباره ، زلزله بر شعر حکم کرد
یک لرزه سهم من از این گسل نشد

#امشب-دوباره-خسته-به-تو-فکر-می-کنم
امشب دوباره جدول بغرنج حل نشد
دیدگاه ها (۳)

باران که می آیدتا بجنبیآب پاکی میریزد روی تقدیرتسربرمیگردانی...

جایی که بودن و نبودنت هیــــــــــــچ فرقی نداردنبودنت را ان...

دلتنگی همیشه همین نزدیکی ها پرسه می زند...همه جا هست هرلحظه....

نه که از بوسه ی معشوق بترسم،هرگز!از گناهی که پشیمان نکند،میت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط