🌹 داستان آموزنده
🌹#داستان_آموزنده
مرحوم حامد به نقل از شیخ رجبعلی خیاط میفرمود:
شخصی در مجالس سیدالشهدا علیهالسلام خدمت میکرد و زیر لب این شعر را می خواند: «حسین دارم چه غم دارم؟!»
شیخ رجبعلی با دیدن این شخص در دل میگوید : (خوش به حال این شخص) سید الشهدا به این شخص تفضل خواهد کرد و او را از همها و غمهای قیامت نجات خواهد داد.
پس از مدتی جناب شیخ رجبعلی شب در خواب دید که محشر به پا شده و امام حسین به حساب مردم رسیدگی میکند و آن شخص هم در ابتدای صف، نزدیک حضرت قرار دارد.
شیخ رجبعلی میگفت: در دل (خطاب به آن شخص) با خود گفتم: امروز روز توست؛ گوارایت باد!
ناگهان دیدم که امام حسین به فرشتهای امر فرمود که آن مرد را به انتهای صف بیندازد؛ در آن هنگام حضرت نگاهی به من کرد و با ناراحتی فرمود:
شیخ رجبعلی! ما رئیس دزدها نیستیم!
از سخن حضرت تعجب کردم و پس از بیداری جستجو کردم که شغل آن مرد چیست و فهمیدم که عامل توزیع شکر است و شکر را به جای این که با قیمت دولتی به مردم بدهد، آزاد می فروشد.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💚 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 💚
💟
مرحوم حامد به نقل از شیخ رجبعلی خیاط میفرمود:
شخصی در مجالس سیدالشهدا علیهالسلام خدمت میکرد و زیر لب این شعر را می خواند: «حسین دارم چه غم دارم؟!»
شیخ رجبعلی با دیدن این شخص در دل میگوید : (خوش به حال این شخص) سید الشهدا به این شخص تفضل خواهد کرد و او را از همها و غمهای قیامت نجات خواهد داد.
پس از مدتی جناب شیخ رجبعلی شب در خواب دید که محشر به پا شده و امام حسین به حساب مردم رسیدگی میکند و آن شخص هم در ابتدای صف، نزدیک حضرت قرار دارد.
شیخ رجبعلی میگفت: در دل (خطاب به آن شخص) با خود گفتم: امروز روز توست؛ گوارایت باد!
ناگهان دیدم که امام حسین به فرشتهای امر فرمود که آن مرد را به انتهای صف بیندازد؛ در آن هنگام حضرت نگاهی به من کرد و با ناراحتی فرمود:
شیخ رجبعلی! ما رئیس دزدها نیستیم!
از سخن حضرت تعجب کردم و پس از بیداری جستجو کردم که شغل آن مرد چیست و فهمیدم که عامل توزیع شکر است و شکر را به جای این که با قیمت دولتی به مردم بدهد، آزاد می فروشد.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💚 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 💚
💟
۸۱۲
۲۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.