از غم تقاضا رده ام

از غـــــم تقاضا ڪرده ام ،
ازخــود گریزانت ڪند
هـــــرگـــــز مبادا غصہ اے ،
ســــر در گریبانت ڪند
از ترسِ نامحرم تو را ، در سینہ پنهان مے ڪنم
درهاے قلبــــــــم بستہ شد ،
تا خوب پنهانت ڪند
از این شب وحشے نترس ،
مــن با تو هستم نازنیـــــن
با ماه صحبت مے ڪنم ،
مهتاب مهمانت ڪند
گفتے هوایے مےشوے وقتے ڪہ باران مے زند
با ابر صحبت مے ڪنم تا بوسہ بارانت ڪند
از مرگ صحبت ڪردے و گفتے ڪہ مے ترسے از آن
با مرگ صحبت ڪرده ام
من را به قربانت ڪند..
دیدگاه ها (۲۶)

بهارم باجملاتی ساده اما ازاعماق قلبم باصمیمیتی بیحد میگم تو...

رفته ای چندی ست تا خالی شوی از ما و من هاخوش ندارم ناخوش احو...

یک روز با تو قراری خواهم گذاشتمنو را سُر خواهم داد جلوبه تو ...

به لبخند آیینه ای تشنه امبه آغوش بی کینه ای تشنه امسلامی صمی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط