انچه گذشت
انچه گذشت
یونا خواهر تهیونگ از صبح رفته بود بار و به حرف خودش بعدش رفته بود بیمارستان
تهیونگ اول یه حموم رف بعد رف پیش نونا حداقل یه نونی نصیبش بشه
یونا از راه رسیدو با تهیونگ بحثشون شد
یونا چیزی میخواست بگه ولی نگف رف تو اتاقش
تهیونگم رف ک لباساشو بپوشه
خودشو اماده کرد بدون نگهبان سوار ماشینش شدو رف
__________________
پارت²²
قراره اتفاقایی امشب بیوفته ک اصن اعضای گروه فایر فکرشم نمیکنن
با مرده قرار بسته بودیم که رو میز 330 وی ای پی ترین میز بشینیم
فک کنم زودتر از اون اومده بودم
از اونجایی ک دومین بارم بود ک اومده بودم اینجا ولی خیلی چیزا به چشمم تاریک بود(یعنی نمیفهمید)
عه این که ا/ته عه اینم کوکه
وای یادش بخیر
__________________
فلش بک به نوجوونی های کوک و تهیونگ
کوک-میدونی چیه ته؟ (سر تهیونگ روی شونه جونگکوکه)
ته+نه چیه؟
-دوس دارم وقتی بزرگ شدم ازدواج نکنم
+ها؟ پس چطوری میخوای پدر بشی و به ارزوهات برسی(سرشو برداشت)
-نه تا وقتی تورو دارم نیازی به هیچی ندارم(سرشو گذاشت رو شونه تهیونگ)
+مثلن تو میخوای پدری نمونه و زیبا و خوب بشی چطور با من.....
_________________
ویو تهیونگ
عه این ک خوابیده پس برا کی انقد حرف زدم ولش
پرش به زمان حال
__________________
ویو نویسنده
تهیونگ درحال خوردن شرابی ک سفارش داده بود،بود
تهیونگ اصن حواسش نبود ک چه اتفاقی قراره براش بیوفته،چه اتفاقایی ک قراره زندگیشو خراب کنه
اینم بگم ک تهیونگ پیش قدم تشکیل گروه فایر بود
جونگکوک در اوایل دبیو گروه فایر باهاشون بود یعنی عضو گروه
کمپانی بهشون گیر داد ک اصن رفتاراشون مناسب نیس،جونگکوک میدونست ک تهیونگ این کارو خیلی دوس داره برای همین....
برای همین از گروه اومد بیرون تا تهیونگ بتونه به ارزوهاش برسه
(خب با توجه به نظرات شما گفته بودید ک اصن اخلاق کوک بهش نمیخوره خیلی تو این فیک لاشیه پس میخوام یه ادمش کنم ک اصن ....)
_______________________
ویو شوگا
ا/ت رف تو اخه این دختر چشه؟آخ اینو یادم رف جیمینو اون مرده(دستشو کشید تو موهاش)
قدم زنان رف پیش جیمین
________________________
جیمین- شوگا+ مرده&
&به به ،چه عجبی مستر
+حوصله ندارم،جیمین تموم نشد
-میخوان سوالاتی ازتون بپرسن
+اوک میشنوم
&تاحالا از اسلحه استفاده کردی
+هوم یادم نمیاد
&این اگه بخواد اینطوری جواب بده اصن هیچی شما...(بلندشد)
-اقا ایشون درست جواب میدن بشینین لطفا
ش+اره خیلی زیاد
& خب باشه شما فردا به همراه یه دوستی ک دلوجرئت داشته باشه باتوجه به حرفم چون خیلی مهمه یه بار دیگه تکرارش میکنم
با یه دوست ک دلو جرئت داشته باشه
+اوک تموم شد
&بله
+ادرس؟
&به ایشون دادم،به امید....دیدار.....مستر مین
+باشه خدافظ
......
پروف عوضید...
یونا خواهر تهیونگ از صبح رفته بود بار و به حرف خودش بعدش رفته بود بیمارستان
تهیونگ اول یه حموم رف بعد رف پیش نونا حداقل یه نونی نصیبش بشه
یونا از راه رسیدو با تهیونگ بحثشون شد
یونا چیزی میخواست بگه ولی نگف رف تو اتاقش
تهیونگم رف ک لباساشو بپوشه
خودشو اماده کرد بدون نگهبان سوار ماشینش شدو رف
__________________
پارت²²
قراره اتفاقایی امشب بیوفته ک اصن اعضای گروه فایر فکرشم نمیکنن
با مرده قرار بسته بودیم که رو میز 330 وی ای پی ترین میز بشینیم
فک کنم زودتر از اون اومده بودم
از اونجایی ک دومین بارم بود ک اومده بودم اینجا ولی خیلی چیزا به چشمم تاریک بود(یعنی نمیفهمید)
عه این که ا/ته عه اینم کوکه
وای یادش بخیر
__________________
فلش بک به نوجوونی های کوک و تهیونگ
کوک-میدونی چیه ته؟ (سر تهیونگ روی شونه جونگکوکه)
ته+نه چیه؟
-دوس دارم وقتی بزرگ شدم ازدواج نکنم
+ها؟ پس چطوری میخوای پدر بشی و به ارزوهات برسی(سرشو برداشت)
-نه تا وقتی تورو دارم نیازی به هیچی ندارم(سرشو گذاشت رو شونه تهیونگ)
+مثلن تو میخوای پدری نمونه و زیبا و خوب بشی چطور با من.....
_________________
ویو تهیونگ
عه این ک خوابیده پس برا کی انقد حرف زدم ولش
پرش به زمان حال
__________________
ویو نویسنده
تهیونگ درحال خوردن شرابی ک سفارش داده بود،بود
تهیونگ اصن حواسش نبود ک چه اتفاقی قراره براش بیوفته،چه اتفاقایی ک قراره زندگیشو خراب کنه
اینم بگم ک تهیونگ پیش قدم تشکیل گروه فایر بود
جونگکوک در اوایل دبیو گروه فایر باهاشون بود یعنی عضو گروه
کمپانی بهشون گیر داد ک اصن رفتاراشون مناسب نیس،جونگکوک میدونست ک تهیونگ این کارو خیلی دوس داره برای همین....
برای همین از گروه اومد بیرون تا تهیونگ بتونه به ارزوهاش برسه
(خب با توجه به نظرات شما گفته بودید ک اصن اخلاق کوک بهش نمیخوره خیلی تو این فیک لاشیه پس میخوام یه ادمش کنم ک اصن ....)
_______________________
ویو شوگا
ا/ت رف تو اخه این دختر چشه؟آخ اینو یادم رف جیمینو اون مرده(دستشو کشید تو موهاش)
قدم زنان رف پیش جیمین
________________________
جیمین- شوگا+ مرده&
&به به ،چه عجبی مستر
+حوصله ندارم،جیمین تموم نشد
-میخوان سوالاتی ازتون بپرسن
+اوک میشنوم
&تاحالا از اسلحه استفاده کردی
+هوم یادم نمیاد
&این اگه بخواد اینطوری جواب بده اصن هیچی شما...(بلندشد)
-اقا ایشون درست جواب میدن بشینین لطفا
ش+اره خیلی زیاد
& خب باشه شما فردا به همراه یه دوستی ک دلوجرئت داشته باشه باتوجه به حرفم چون خیلی مهمه یه بار دیگه تکرارش میکنم
با یه دوست ک دلو جرئت داشته باشه
+اوک تموم شد
&بله
+ادرس؟
&به ایشون دادم،به امید....دیدار.....مستر مین
+باشه خدافظ
......
پروف عوضید...
۱۵.۹k
۰۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.