انچه گذشت
انچه گذشت
ا/ت
کم کم داشتم به لجن بونش پی میبردم ولی چون بدنامی شوگارو نمیخام جوری رفتار نکردم ک بفهمه
تهیونگ
جوری که جیهوپو نامجون با من رفتار کردنو یادم نمیره انگار من چیم از شوگا کمتره جوری اونا خندیدن اگه حلزونم بود الان گریش گرفته بود
تهیونگ+حرفم خنده داش؟
جیهوپ-نه داداش چه خنده ای
پارت²¹
نامجون×تو اگه از این جرئتا داشتی که اینجا نبودی
+چه جرئتی مثلن؟
×مثلن مافیا شدن جرئت قاتل بودن میخواد جرئت کرم ریزی میخواد
+که همشونو دارم
×که برعکس(خندیدن)
-اصن هیونگ به ماربطی نداره این و شوگا از اول با ما نبودن
+هیونجین نگه دار
هیونجین✓چشم
پیاده شدمو رفتم برای خریدن لباسام برای امشب میخوام به همه ثابت کنم میتونم
خرید لباسام زیاد طول کشید وقتی خریدامو برداشتمو رفتم بیرون یادم افتاد ک شوگا و بست فرنداشم اونجان برای همین دیر تر رفتم
رفتیم خونه
+نونا! نونا کجایی؟ یونا؟ یونا کو؟(عصبی)
-سلام اقا، معذرت میخوام ولی گفتن بهتون نگم
+کسی اومده بود دنبالش
-متاسفم گفتن چیزی بهتون نگم
+حقوقتو از کی میگیری
-معلومه از شما
+خب پس حرف حرف منه، بعد از پدرم همه از من حرف شنوی دارن
-بله
+یونا کو؟(اروم)
-یه اقایی اومدن دنبالش و باهم رفتن
+کجا
-اقا توروخدا اگه خانوم بفهمه اخراجم میکنه
+نمیفهمه، کجاس؟
-رفتن بار ولی نگفتن کدوم قسمتش
+باشه برو به کارات برس
-اقا تروخدا بهشون نَگین
+اوکی برو
رفتم اتاق لباسامو در اوردمو رفتم حموم
یع دوش¹⁰مینی گرفتمو اومدم بیرون رفتم یه چیزی بخورم
جلوی اینه موندم تو چشام نگا کردمو
+جذاب کی بودی تو(یه بشکن زد)(دستشو روی چونش گذاش)
رفتم به اشپزخونه پیش نونا حداقل بتونم یه چیزی بخورم
+نونا چیزی داریم(نشست رو میز)
- بله الان براتون اماده میکنم
صدای در
یونا=نونا(بلند)
ته+(رف بیرون از اشپزخونه) یونا تا عصبی نشدم بگو کجا بودی
=به به برادر عزیزم چیشده یادی از خواهر یتیمت کردی
+زر زیادی نزن گفتم کجا بودی
=بیمارستان
+اونجا چه غلطی میکردی
=قراره اتفاقایی بیوفته
+چه اتفاقایی مثلن
=میترسم سکته کنی برادرم
+نترس از کارای تو سکته نمیکنم ایست قلبی میکنم
=همین دیگ ه فردا قطعیشو میگن بهت
+یونا راستشو بگو کجا بودی
=اول رفتم بار یکم اب جو خوردیم بعد رفتیم بیمارستان که یه خبر خیلی خوب بهمون دادن
+بهتون؟
=اره دیگ منو هوانگ
+اسمش اشناس، میشناسم؟
=نمیدونم من خستم برم بعد شب ازم پرسوجو کن برادر
یادم افتاد امشب، امشبو یادم رف
بلندشدم رفتم اتاق لباسامو پوشیدم(لباساشو میزارم)
لباسامو پوشیدمو رفتم سوار ماشین شدم و
ا/ت
کم کم داشتم به لجن بونش پی میبردم ولی چون بدنامی شوگارو نمیخام جوری رفتار نکردم ک بفهمه
تهیونگ
جوری که جیهوپو نامجون با من رفتار کردنو یادم نمیره انگار من چیم از شوگا کمتره جوری اونا خندیدن اگه حلزونم بود الان گریش گرفته بود
تهیونگ+حرفم خنده داش؟
جیهوپ-نه داداش چه خنده ای
پارت²¹
نامجون×تو اگه از این جرئتا داشتی که اینجا نبودی
+چه جرئتی مثلن؟
×مثلن مافیا شدن جرئت قاتل بودن میخواد جرئت کرم ریزی میخواد
+که همشونو دارم
×که برعکس(خندیدن)
-اصن هیونگ به ماربطی نداره این و شوگا از اول با ما نبودن
+هیونجین نگه دار
هیونجین✓چشم
پیاده شدمو رفتم برای خریدن لباسام برای امشب میخوام به همه ثابت کنم میتونم
خرید لباسام زیاد طول کشید وقتی خریدامو برداشتمو رفتم بیرون یادم افتاد ک شوگا و بست فرنداشم اونجان برای همین دیر تر رفتم
رفتیم خونه
+نونا! نونا کجایی؟ یونا؟ یونا کو؟(عصبی)
-سلام اقا، معذرت میخوام ولی گفتن بهتون نگم
+کسی اومده بود دنبالش
-متاسفم گفتن چیزی بهتون نگم
+حقوقتو از کی میگیری
-معلومه از شما
+خب پس حرف حرف منه، بعد از پدرم همه از من حرف شنوی دارن
-بله
+یونا کو؟(اروم)
-یه اقایی اومدن دنبالش و باهم رفتن
+کجا
-اقا توروخدا اگه خانوم بفهمه اخراجم میکنه
+نمیفهمه، کجاس؟
-رفتن بار ولی نگفتن کدوم قسمتش
+باشه برو به کارات برس
-اقا تروخدا بهشون نَگین
+اوکی برو
رفتم اتاق لباسامو در اوردمو رفتم حموم
یع دوش¹⁰مینی گرفتمو اومدم بیرون رفتم یه چیزی بخورم
جلوی اینه موندم تو چشام نگا کردمو
+جذاب کی بودی تو(یه بشکن زد)(دستشو روی چونش گذاش)
رفتم به اشپزخونه پیش نونا حداقل بتونم یه چیزی بخورم
+نونا چیزی داریم(نشست رو میز)
- بله الان براتون اماده میکنم
صدای در
یونا=نونا(بلند)
ته+(رف بیرون از اشپزخونه) یونا تا عصبی نشدم بگو کجا بودی
=به به برادر عزیزم چیشده یادی از خواهر یتیمت کردی
+زر زیادی نزن گفتم کجا بودی
=بیمارستان
+اونجا چه غلطی میکردی
=قراره اتفاقایی بیوفته
+چه اتفاقایی مثلن
=میترسم سکته کنی برادرم
+نترس از کارای تو سکته نمیکنم ایست قلبی میکنم
=همین دیگ ه فردا قطعیشو میگن بهت
+یونا راستشو بگو کجا بودی
=اول رفتم بار یکم اب جو خوردیم بعد رفتیم بیمارستان که یه خبر خیلی خوب بهمون دادن
+بهتون؟
=اره دیگ منو هوانگ
+اسمش اشناس، میشناسم؟
=نمیدونم من خستم برم بعد شب ازم پرسوجو کن برادر
یادم افتاد امشب، امشبو یادم رف
بلندشدم رفتم اتاق لباسامو پوشیدم(لباساشو میزارم)
لباسامو پوشیدمو رفتم سوار ماشین شدم و
۵.۷k
۰۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.