P:9
P:9
داشت میرفت که
+آخ
برگشت سمتم
_هوف دختره چندش
امد سمتم بغلم کرد
خیلی تعجب کرده بودم مین هو تعجب کرده بود چیزی نگفتم دستم دور گردنش حلقه کردم که نیوفتم
چیزی نگفت از آشپز خونه برد بیرون برد سمت اتاقش رفت سمت حموم وان پر آب کرد منو گذاشت رو زمین
_لباسات دربیار
+چی
_گفتم لباسات در بیار برو تو وان
داشتم نگاش میکردم
_اونطوری نگام نکن لباسات دربیار برو تو وان(داد)
از دادش ترسیدم لباسام در آوردم رفتم تو وان اونم لباساش در اورد امد پشت سرم نشست دلم شروع کرد ماساژ دادن
یکم از دلم خوب شد
ماساژ دادن تمام کرد بلند شد لباساشو پوشید
+ممنون
چیزی نگفت فقط یه نگاه جذاب کرد رفت بیرون خیلی نگاش جذاب بود
یه لبخند زدم که به خودم امدم
دلم خوب شد
بلند شدم از حموم رفتم بیرون لباسامو پوشیدم
رفتم سمت آشپز خونه
◇ا.ت خوبی چی شد
قضیه براش تعریف کردم
معلوم بود تعجب کرده بود
◇ا.ت ارباب هیچ وقت کسی دلش بعد رابطه درد بگیره این کارو نمیکنه یا شاید عاشقت شده
+نه نه اصلا
◇مطمئنی
+اره اینارو ولش بیا بریم کار هارو کنیم
◇باش
رفتیم تمام کار هارو کردیم
پرش زمان شب)
همه خدمتکارا خوابیدن خوابم نمیومد
روبه رو پنجره نشستم اتاق با نور ماه روشن شده بود یه لبخند زدم که صدای یچیزی امد بیشتر که گوش کردم فهمیدم صدای گیتار من عاشق گیتارم
رفتم اروم سمت در بازش کردم دیدم صدا از تو باغ میاد بعد رفتم دیدم ارباب داره گیتار میزنه پشتش وایستادم گوش دادم نفهمید که امدم
بعد چند دقیقه دیگه نزد
-میدونم پشت سرم وایستادی
خیلی تعحب کردم اون از کجا میدونست منم
برگشت سمتم
+ا. رباب من فقط از گیتار خوشم میاد دیدم شما دارید گیتار میزنید امدم
_نترس بیا کنارم بشین
تعجب کردم که
_یه حرف چند بار تکرار میکنن
+ی. بار
_پس بیا بشین
رفتم بغلش نشستم که شروع کرد زدن گیتار خیلی قشنگ میزد داستم گوش میکردم که دیدم امد نزدیک داشت میومد جلو تر که لبش گذاشت رو لبم تو تعجب بودم که شروع کرد مک زدن لبم هیچی نگفتم همراهیش کردم خودمم نمیدونم چرا ولی همراهیش کردم بعد
چندقیقه جدا شدیم داشت نگام میکرد که دستش برد لای موهام داد پشت گوشم
_ا. ت
+ب. له
_ازم میترسی
+نه
_پس چرا منو میبینی لکنت میگیری
+خوب.....
-نمیخواد چیزی بگی
+چشم
_ا. ت چیزی ازت بخام قبول میکنی
+چی
_من میخوام باهم ازدواج کنی
فقط داشتم نگاش میکردم
_ا. ت میدونم الان تعجب کردی یا دوسم نداری یا بهت تجا.... کردم باور کن میخواستم مال خودم کنمت الان ازت عذر خواهی میکنم بخاطر کارم
فقط داشتم نگاش میکردم
_میدونم دوسم نداری
داشت بلند میشد میرفت که
از دستش گرفتم بع خودم نزدیکش کردم که شروع کردم بوسیدن لبش
داشت نگام میکرد که
+درخاستتو قبول میکنم
_ام....
+ببین الان چیزی نگو گفتم قبول میکنم دیکه
یهو دیدم بغلم کرد
_خیلی دوست دارم
+منم همین طور
از بغلش امدم بیرون
_الان که دقت میکنم قیافت شبیه من نیست توهم خوشگلی ولی نه به اندازه من
+یا😂
_😂
دیدم لبم کوتاه بوسید تو تعجب بودم که
_چیه نکنه حق ندارم لب زنم بوس کنم
+خو یه دفعی نکن
_از این بعبد باید عادت کنی
+خو حالا بلند شو برو بخواب منم برم بخوابم
خواستم بلند شم که از زیر پام گرفت بلندم کرد
+یا چیکار میکنی بزار منو زمین
_نوچ
دیدم برد سمت اتاقش گذاشت رو تخت امد از پشت بغلم کرد
_خوب بخوابی وردواید کیوتی
لبخندی زدم خوابیدم
۱ماه بعد)
+جین
_بله
+کجایی
_دارم اشپزی میکنم
+هوف
رفتم سمتش داشت اشپزی میکرد با پیش بند اشپزی خیلی جذاب شده بود
+یا جین
_چی شده ا. ت
+تو خودت کم بودی یه ینفر دیگه اضافه
_یه نفر دیگه کیه دیگه
یه نیم نگاه به شکمم انداختم
_ا. ت یعنی
+اره
_هورااااااااا
کلی ذوق کرد که امد سمتم کلی بوسم کرد
_ا. ت خیلی ممنون که منو به ارزوم رسوندی
+یا
دیدم بلندم کرد گذاشت رو میز
_خانم کیم مخالفتی نبینم ما که ازدواج کردیم پس مشکلی نداره
+ولی..... ـ
حرفم با گذاشتن لبش رو لبم نصفع موند
_ا. ت خیلی ممنونم که تو این فرشته کیوتی به زندگیم امدین
+ماهم خوشحالیم که تو زندگی ما هستیم
_:)
+:)
تو این ماه خیلی اتفاقا افتاد منو جین ازدواج کردیم مین هو با پسری به نام هان ازدواح کرد جین تمام خدمتکاراش فرستاد رفتن خودس تمام کارارو میکرد نمیزاشت من به چیزی دست بزنم
خیلی زندگی خوبی داشتیم
و پایانننننن میدونم فیکام چرته نیازی به گفتن نی
داشت میرفت که
+آخ
برگشت سمتم
_هوف دختره چندش
امد سمتم بغلم کرد
خیلی تعجب کرده بودم مین هو تعجب کرده بود چیزی نگفتم دستم دور گردنش حلقه کردم که نیوفتم
چیزی نگفت از آشپز خونه برد بیرون برد سمت اتاقش رفت سمت حموم وان پر آب کرد منو گذاشت رو زمین
_لباسات دربیار
+چی
_گفتم لباسات در بیار برو تو وان
داشتم نگاش میکردم
_اونطوری نگام نکن لباسات دربیار برو تو وان(داد)
از دادش ترسیدم لباسام در آوردم رفتم تو وان اونم لباساش در اورد امد پشت سرم نشست دلم شروع کرد ماساژ دادن
یکم از دلم خوب شد
ماساژ دادن تمام کرد بلند شد لباساشو پوشید
+ممنون
چیزی نگفت فقط یه نگاه جذاب کرد رفت بیرون خیلی نگاش جذاب بود
یه لبخند زدم که به خودم امدم
دلم خوب شد
بلند شدم از حموم رفتم بیرون لباسامو پوشیدم
رفتم سمت آشپز خونه
◇ا.ت خوبی چی شد
قضیه براش تعریف کردم
معلوم بود تعجب کرده بود
◇ا.ت ارباب هیچ وقت کسی دلش بعد رابطه درد بگیره این کارو نمیکنه یا شاید عاشقت شده
+نه نه اصلا
◇مطمئنی
+اره اینارو ولش بیا بریم کار هارو کنیم
◇باش
رفتیم تمام کار هارو کردیم
پرش زمان شب)
همه خدمتکارا خوابیدن خوابم نمیومد
روبه رو پنجره نشستم اتاق با نور ماه روشن شده بود یه لبخند زدم که صدای یچیزی امد بیشتر که گوش کردم فهمیدم صدای گیتار من عاشق گیتارم
رفتم اروم سمت در بازش کردم دیدم صدا از تو باغ میاد بعد رفتم دیدم ارباب داره گیتار میزنه پشتش وایستادم گوش دادم نفهمید که امدم
بعد چند دقیقه دیگه نزد
-میدونم پشت سرم وایستادی
خیلی تعحب کردم اون از کجا میدونست منم
برگشت سمتم
+ا. رباب من فقط از گیتار خوشم میاد دیدم شما دارید گیتار میزنید امدم
_نترس بیا کنارم بشین
تعجب کردم که
_یه حرف چند بار تکرار میکنن
+ی. بار
_پس بیا بشین
رفتم بغلش نشستم که شروع کرد زدن گیتار خیلی قشنگ میزد داستم گوش میکردم که دیدم امد نزدیک داشت میومد جلو تر که لبش گذاشت رو لبم تو تعجب بودم که شروع کرد مک زدن لبم هیچی نگفتم همراهیش کردم خودمم نمیدونم چرا ولی همراهیش کردم بعد
چندقیقه جدا شدیم داشت نگام میکرد که دستش برد لای موهام داد پشت گوشم
_ا. ت
+ب. له
_ازم میترسی
+نه
_پس چرا منو میبینی لکنت میگیری
+خوب.....
-نمیخواد چیزی بگی
+چشم
_ا. ت چیزی ازت بخام قبول میکنی
+چی
_من میخوام باهم ازدواج کنی
فقط داشتم نگاش میکردم
_ا. ت میدونم الان تعجب کردی یا دوسم نداری یا بهت تجا.... کردم باور کن میخواستم مال خودم کنمت الان ازت عذر خواهی میکنم بخاطر کارم
فقط داشتم نگاش میکردم
_میدونم دوسم نداری
داشت بلند میشد میرفت که
از دستش گرفتم بع خودم نزدیکش کردم که شروع کردم بوسیدن لبش
داشت نگام میکرد که
+درخاستتو قبول میکنم
_ام....
+ببین الان چیزی نگو گفتم قبول میکنم دیکه
یهو دیدم بغلم کرد
_خیلی دوست دارم
+منم همین طور
از بغلش امدم بیرون
_الان که دقت میکنم قیافت شبیه من نیست توهم خوشگلی ولی نه به اندازه من
+یا😂
_😂
دیدم لبم کوتاه بوسید تو تعجب بودم که
_چیه نکنه حق ندارم لب زنم بوس کنم
+خو یه دفعی نکن
_از این بعبد باید عادت کنی
+خو حالا بلند شو برو بخواب منم برم بخوابم
خواستم بلند شم که از زیر پام گرفت بلندم کرد
+یا چیکار میکنی بزار منو زمین
_نوچ
دیدم برد سمت اتاقش گذاشت رو تخت امد از پشت بغلم کرد
_خوب بخوابی وردواید کیوتی
لبخندی زدم خوابیدم
۱ماه بعد)
+جین
_بله
+کجایی
_دارم اشپزی میکنم
+هوف
رفتم سمتش داشت اشپزی میکرد با پیش بند اشپزی خیلی جذاب شده بود
+یا جین
_چی شده ا. ت
+تو خودت کم بودی یه ینفر دیگه اضافه
_یه نفر دیگه کیه دیگه
یه نیم نگاه به شکمم انداختم
_ا. ت یعنی
+اره
_هورااااااااا
کلی ذوق کرد که امد سمتم کلی بوسم کرد
_ا. ت خیلی ممنون که منو به ارزوم رسوندی
+یا
دیدم بلندم کرد گذاشت رو میز
_خانم کیم مخالفتی نبینم ما که ازدواج کردیم پس مشکلی نداره
+ولی..... ـ
حرفم با گذاشتن لبش رو لبم نصفع موند
_ا. ت خیلی ممنونم که تو این فرشته کیوتی به زندگیم امدین
+ماهم خوشحالیم که تو زندگی ما هستیم
_:)
+:)
تو این ماه خیلی اتفاقا افتاد منو جین ازدواج کردیم مین هو با پسری به نام هان ازدواح کرد جین تمام خدمتکاراش فرستاد رفتن خودس تمام کارارو میکرد نمیزاشت من به چیزی دست بزنم
خیلی زندگی خوبی داشتیم
و پایانننننن میدونم فیکام چرته نیازی به گفتن نی
۲۵.۶k
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.