سنجاب کوچولویه من پارت 2:
سنجاب کوچولویه من پارت 2:
شغلی که لینو مورد نظرشه شغلی نیست جزع بادیگارد باند مافیایی شدن
شغلی که لینو انخاب کرده از نظر همه خطرانه ولی از نظر لینو شغل رویاهاشه
لینو بعد کلی پرس و جو از کسایی که تو باند مافیایی کار میکنن تونست تو یه باند مافیایی شروع به کار کنه اما باندی که اینو باهاش شروع به کار میخواد بکنه
یه باند مافیایی ساده نیست یه باند مافیایی معروف تو خاور میانست
هیونجین:"لینو هیونگ مطمعنی میخوای بادیگارد مافیا ها بشی؟"
لینو:"اره"
هیون:"ولی خطرناکه...ها"
لینو:"در عوض پول خوبی داره"
هیون:"..."
لینو:"اگه دیگه کاری نداری برم....وقت ندارم باهات صحبت کنم...دیرم میشه"
هیون:"دانشگاه میایی دیگه؟"
لینو:"نمیدونم...شاد ترک تحصیل...کردم"
هیون:"باشه"
لینو بعد از اینکه وارد کاخی شد که میخواد شروع به کر کنه دهنش باز موند اون کاخ واقعا شگفت انگیز و زیبا بود
ولی به محض اینکه وارد کاخ شد یه پسر خیلی کیوت و ریزه میزه بهش بر خورد کرد
🗣:"بب...خشی...د"
لینو:"من معذرت میخوام"
🗣:"بازم...بب...خشید...من...مقصر...بودم"
لینو:"مشکلی نداره حتما اجله داشتید که سریع داشتید میومدید"
🗣:"نه در واقع دارم از دست بادیگارد ها فرار میکنم"
لینو:"تو دزدی؟"
🗣:"نه بابا"
👥:"بگیریدش"
🗣:"اه برو کنار"
لینو:"...باش..."
👥:"احمق بگیرش"
لینو:"..."
👥:"احمق"
لینو وارد کاخ شد رفت سالن اصلی تا با رئیس باند اشنا شه
لینو:"سلام...من...لی مینهو...هستم دوستام لینو...صدام میکنن...شما...هم...میتونید...لینو صدام...کنید"
🗣:"خوشبختم پسرم به باند ما خوش اومدی تستی که برایی بادیگاردی دادی سخت بود اما تو از ۶۰ تا تست ۵ تاش که زیاد هم مهم نبودن افتادی حتما اموزش زیادی دیدی"
لینو:"درسته"
👥:"رئیس پسرتون رو گرفتیمش"
🗣:"خوبه"
لینو:" پسرتون؟"
(پارت بعد چهارشنبه اپلود میشه)
شغلی که لینو مورد نظرشه شغلی نیست جزع بادیگارد باند مافیایی شدن
شغلی که لینو انخاب کرده از نظر همه خطرانه ولی از نظر لینو شغل رویاهاشه
لینو بعد کلی پرس و جو از کسایی که تو باند مافیایی کار میکنن تونست تو یه باند مافیایی شروع به کار کنه اما باندی که اینو باهاش شروع به کار میخواد بکنه
یه باند مافیایی ساده نیست یه باند مافیایی معروف تو خاور میانست
هیونجین:"لینو هیونگ مطمعنی میخوای بادیگارد مافیا ها بشی؟"
لینو:"اره"
هیون:"ولی خطرناکه...ها"
لینو:"در عوض پول خوبی داره"
هیون:"..."
لینو:"اگه دیگه کاری نداری برم....وقت ندارم باهات صحبت کنم...دیرم میشه"
هیون:"دانشگاه میایی دیگه؟"
لینو:"نمیدونم...شاد ترک تحصیل...کردم"
هیون:"باشه"
لینو بعد از اینکه وارد کاخی شد که میخواد شروع به کر کنه دهنش باز موند اون کاخ واقعا شگفت انگیز و زیبا بود
ولی به محض اینکه وارد کاخ شد یه پسر خیلی کیوت و ریزه میزه بهش بر خورد کرد
🗣:"بب...خشی...د"
لینو:"من معذرت میخوام"
🗣:"بازم...بب...خشید...من...مقصر...بودم"
لینو:"مشکلی نداره حتما اجله داشتید که سریع داشتید میومدید"
🗣:"نه در واقع دارم از دست بادیگارد ها فرار میکنم"
لینو:"تو دزدی؟"
🗣:"نه بابا"
👥:"بگیریدش"
🗣:"اه برو کنار"
لینو:"...باش..."
👥:"احمق بگیرش"
لینو:"..."
👥:"احمق"
لینو وارد کاخ شد رفت سالن اصلی تا با رئیس باند اشنا شه
لینو:"سلام...من...لی مینهو...هستم دوستام لینو...صدام میکنن...شما...هم...میتونید...لینو صدام...کنید"
🗣:"خوشبختم پسرم به باند ما خوش اومدی تستی که برایی بادیگاردی دادی سخت بود اما تو از ۶۰ تا تست ۵ تاش که زیاد هم مهم نبودن افتادی حتما اموزش زیادی دیدی"
لینو:"درسته"
👥:"رئیس پسرتون رو گرفتیمش"
🗣:"خوبه"
لینو:" پسرتون؟"
(پارت بعد چهارشنبه اپلود میشه)
۳.۵k
۱۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.