حکایت رفاقت حکایت سنگهای کنار ساحله …
حکایت رفاقت حکایت سنگهای کنار ساحله …
اول یکی یکی جمع شون میکنی تو بغلت بعدش یکی یکی پرتشون میکنی تو آب ؛
اما بعضی وقتها سنگهای قیمتی گیرت میاد که هیچ وقت نمیتونی پرتشون کنی …
ممنون بابت حضورت دوست گرانبها و خوبم
🙏🌹🌹🌹🌹🌹🌹💙
اول یکی یکی جمع شون میکنی تو بغلت بعدش یکی یکی پرتشون میکنی تو آب ؛
اما بعضی وقتها سنگهای قیمتی گیرت میاد که هیچ وقت نمیتونی پرتشون کنی …
ممنون بابت حضورت دوست گرانبها و خوبم
🙏🌹🌹🌹🌹🌹🌹💙
۳.۰k
۰۳ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.