طرح خوانش ده روز آخر
#طرح_خوانش_ده_روز_آخر
#فصل_هفتم
#قسمت_پنجاه_و_سوم
____🍃🌸🍃🌸🍃____
وقتی به مقر حیدریون رسیدیم؛ همه فرماندهان و مسئولین اطلاعات یگانها جمع شده بودند. هرکسی از نتایج عملیات های شناسایی اش می گفت. من هم وضعیت منطقه ای که روی آن کار کرده بودیم را شرح دادم. دست آخر به این نتیجه رسیدیم که با وجود چهار رودخانه ای که به موازات یکدیگر به دور تا دور العیس کشیده شده است امکان عبور نیروها وجود ندارد، بنابراین قرار شد تیم های اطلاعاتی اعزام شوند و بررسی کنند تا نقاطی که امکان ایجاد پل تعجیلی وجود دارد را پیدا کنند.
دو تیم اصلی شناسایی تشکیل شد، طبق طرح باید تیم اول از محور البرنه_العیس و تیم دوم از محور الحاضر_العیس شروع به شناسایی نمایند. مسئولیت اصلی هماهنگی و تشکیل تیم های شناسایی به تیپ سیدالشهدا یعنی همان تیپی که ما بودیم واگذار شد. بعد از هماهنگی داخلی که انجام دادیم قرار شد حامد و حیدر از محور البرنه و ابراهیم و من و ابو محسن هم از محور الحاضر به سمت العیس عملیات شناسایی را شروع کنیم. بدون فوت وقت هم این کار را کردیم. وقتی رسیدیم به الحاضر، عبدالله ما را پیاده کرد و رفت. چون محدودیت خودرویی داشتیم قرار شد دم غروب عبدالله برای برگرداندن ما بیاید الحاضر.
کار شناسایی اولیه شروع شد. سه نفری از الحاضر خارج و به سمت العیس حرکت کردیم. از آخرین خاکریز الحاضر که عبور کردیم از یکدیگر جدا شدیم و به منظور عدم جلب توجه دشمن با فاصله حدود ۳۰۰ متری به موازات یکدیگر به سمت العیس رفتیم. برای عبور از خاکریز سه متری، به ناچار من و ابراهیم باید به هم نزدیک می شدیم و از بریدگی خاکریز که نزدیکتر بود عبور میکردیم. ابراهیم زودتر به بریدگی خاکریز رسید. من هم داشتم به شکاف خاکریز میرسیدم. ابراهیم به محض اینکه خواست از شکاف خاکریز عبور کند، برگشت و به دیواره خاکریز تکیه داد و به من اشاره کرد. چسبیدم به خاکریز و خودم را رساندم به ابراهیم.
🔻ادامه دارد...
─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─
🎁 #عارفان_مجاهد #شهید_عشریه #شهید_طهماسبی
🌐 | www.aref-e-mojahed.ir
🔗 | @arefanemojahed
📧 | info@aref-e-mojahed.ir
✅ نشرش با شما
#فصل_هفتم
#قسمت_پنجاه_و_سوم
____🍃🌸🍃🌸🍃____
وقتی به مقر حیدریون رسیدیم؛ همه فرماندهان و مسئولین اطلاعات یگانها جمع شده بودند. هرکسی از نتایج عملیات های شناسایی اش می گفت. من هم وضعیت منطقه ای که روی آن کار کرده بودیم را شرح دادم. دست آخر به این نتیجه رسیدیم که با وجود چهار رودخانه ای که به موازات یکدیگر به دور تا دور العیس کشیده شده است امکان عبور نیروها وجود ندارد، بنابراین قرار شد تیم های اطلاعاتی اعزام شوند و بررسی کنند تا نقاطی که امکان ایجاد پل تعجیلی وجود دارد را پیدا کنند.
دو تیم اصلی شناسایی تشکیل شد، طبق طرح باید تیم اول از محور البرنه_العیس و تیم دوم از محور الحاضر_العیس شروع به شناسایی نمایند. مسئولیت اصلی هماهنگی و تشکیل تیم های شناسایی به تیپ سیدالشهدا یعنی همان تیپی که ما بودیم واگذار شد. بعد از هماهنگی داخلی که انجام دادیم قرار شد حامد و حیدر از محور البرنه و ابراهیم و من و ابو محسن هم از محور الحاضر به سمت العیس عملیات شناسایی را شروع کنیم. بدون فوت وقت هم این کار را کردیم. وقتی رسیدیم به الحاضر، عبدالله ما را پیاده کرد و رفت. چون محدودیت خودرویی داشتیم قرار شد دم غروب عبدالله برای برگرداندن ما بیاید الحاضر.
کار شناسایی اولیه شروع شد. سه نفری از الحاضر خارج و به سمت العیس حرکت کردیم. از آخرین خاکریز الحاضر که عبور کردیم از یکدیگر جدا شدیم و به منظور عدم جلب توجه دشمن با فاصله حدود ۳۰۰ متری به موازات یکدیگر به سمت العیس رفتیم. برای عبور از خاکریز سه متری، به ناچار من و ابراهیم باید به هم نزدیک می شدیم و از بریدگی خاکریز که نزدیکتر بود عبور میکردیم. ابراهیم زودتر به بریدگی خاکریز رسید. من هم داشتم به شکاف خاکریز میرسیدم. ابراهیم به محض اینکه خواست از شکاف خاکریز عبور کند، برگشت و به دیواره خاکریز تکیه داد و به من اشاره کرد. چسبیدم به خاکریز و خودم را رساندم به ابراهیم.
🔻ادامه دارد...
─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─
🎁 #عارفان_مجاهد #شهید_عشریه #شهید_طهماسبی
🌐 | www.aref-e-mojahed.ir
🔗 | @arefanemojahed
📧 | info@aref-e-mojahed.ir
✅ نشرش با شما
۱.۵k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.