یک بار از زنی موفق خواستم تا

یک بار از زنی موفق خواستم تا
راز خود را با من در میان بگذارد.
لبخندی زد و گفت : موفقیت من
زمانی آغاز شد که نبردهای کوچک را
به جنگجویان کوچک واگذار کردم.
دست از جنگیدن با کسانی که
غیبتم را می‌کردند ، برداشتم.
دست از جنگیدن با
خانواده‌ی همسرم کشیدم.
دیگر به دنبال جنگیدن برای
جلب توجه نبودم ...
سعی نکردم انتظارات
دیگران را برآورده کنم و
همه را شاد و راضی نگه دارم.
دیگر سعی نکردم کسی را راضی کنم
که درباره‌ی من اشتباه می‌کند.
آن‌گاه شروع کردم به جنگیدن برای
اهدافم ، رویاهایم ، ایده‌هایم و سرنوشتم.
روزی که جنگ‌های کوچک را متوقف کردم
روزی بود که مسیر موفقیتم آغاز شد.
هر نبردی ارزش زمان و روزهای
زندگی ما را ندارد ...
نبردهایمان را عاقلانه انتخاب کنیم.

✍🏼 #ژوان‌_وایس

🍃🌸
دیدگاه ها (۳)

ﺩﺭ ﻣﻦ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻢ ﺑﻮﺩﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﯽ ﻫﻢ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﺞ ﺑﻮﺩﻣﯿﺎﻥ ﻣﺎ ﻭ ﺯﻧ...

#انگیزشیمن باور دارم که با خنده زیباتر هستمباور دارم که خنده...

همه می کوشند صاحب چیزی بشوندکه به آن میگویند شخصیتکار سختی ن...

https://www.instagram.com/p/B9xkCs5H6_a/?igshid=uuawn6hl4fqq

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط