با آنکه دستهای تو در دور دستهاست
. .
با آنکه دستهای تو در دور دستهاست
در من هنوز گرمی آن دستها به جاست
.
این نیمه شب به یاد تو غوغاست در دلم
خوب است اینکه خاطره های تو بی صداست
آرام می شود دل تنگم به یاد تو
تاثیر نام تو نه کم از صوت ربناست
.
با عالمی به صلحم و با خویشتن به جنگ
بی تو هماره آتش و خون در دلم به پاست
گفتی از آنچه رفته دلت در ندامت است
غمگین مشو که عفو وی افزون ز جرم ماست
وقتی بنای او همه بر لطف و بخشش است
گرد خطای عشق نگشتن خودش خطاست
.
این شعر یادگاری امشب برای توست
هر واژه اش معطر از آن عطر آشناست .
دانی کی است عاقبت داستان ما؟
روزی که من بمیرم ، پایان ماجراست
ناصر_عبدالمحمدی
با آنکه دستهای تو در دور دستهاست
در من هنوز گرمی آن دستها به جاست
.
این نیمه شب به یاد تو غوغاست در دلم
خوب است اینکه خاطره های تو بی صداست
آرام می شود دل تنگم به یاد تو
تاثیر نام تو نه کم از صوت ربناست
.
با عالمی به صلحم و با خویشتن به جنگ
بی تو هماره آتش و خون در دلم به پاست
گفتی از آنچه رفته دلت در ندامت است
غمگین مشو که عفو وی افزون ز جرم ماست
وقتی بنای او همه بر لطف و بخشش است
گرد خطای عشق نگشتن خودش خطاست
.
این شعر یادگاری امشب برای توست
هر واژه اش معطر از آن عطر آشناست .
دانی کی است عاقبت داستان ما؟
روزی که من بمیرم ، پایان ماجراست
ناصر_عبدالمحمدی
- ۳۸۲
- ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط