آسمان آبی تر

آسمان‌، آبی تر،
آب آبی تر.
من در ایوانم‌، رعنا سر حوض‌.
رخت می شوید رعنا.
برگ ها می ریزد.
مادرم صبحی می گفت‌: موسم دلگیری است‌.
من به او گفتم‌: زندگانی سیبی است‌، گاز باید زد
با پوست‌.

#سهراب سپهری
دیدگاه ها (۲)

از هزاران یک نفر اهل دل اندمابقی تندیسی از آب و گل اندآب و گ...

میگویند تنهایی آدم را بزرگ میکند،اما تو بمان میخوام تا آخر ...

باید بروم ...دلتنگ که شدی،گلدان کوچک پشت پنجره را ببوس!من، ی...

به چه می اندیشی؟نگرانی بیجاست...عشق اینجا و خدا هم اینجاست#س...

دختر جهنمی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط