نشسته بودیم
نشسته بودیم
من و خیالت با هم خلوت کرده بودیم؛
داشتم روزمرگی هایم را برایش تعریف میکردم ...
کمی آنطرف تر
در میز کناری مان
دو نفر نشسته بودند،
دستانشان قفلِ هم بود
درست مثل آنوقت های ما
دلخوشی هایشان را جار میزدند
درست مثل آنوقت های ما
عاشقانه غرق در نگاه هم بودند
درست مثل آنوقت های ما ...
.
خدا میداند
چند نفر دلخوشی هایشان کنارِ دیگری
تبدیل میشود به بغض
کنارِ جای خالی دیگری ...
من و خیالت با هم خلوت کرده بودیم؛
داشتم روزمرگی هایم را برایش تعریف میکردم ...
کمی آنطرف تر
در میز کناری مان
دو نفر نشسته بودند،
دستانشان قفلِ هم بود
درست مثل آنوقت های ما
دلخوشی هایشان را جار میزدند
درست مثل آنوقت های ما
عاشقانه غرق در نگاه هم بودند
درست مثل آنوقت های ما ...
.
خدا میداند
چند نفر دلخوشی هایشان کنارِ دیگری
تبدیل میشود به بغض
کنارِ جای خالی دیگری ...
- ۳۵۳
- ۰۱ مرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط